چکیده:
یکی از شاخصهای رفتار سیاست خارجی ایران و آمریکا را میتوان در قالب «تقابلگرایی دوسویه» مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. بهطور کلی ایستارهای کاملا متفاوت و متعارضی در ادراکات دیپلماتیک و استراتژیک ایران و آمریکا وجود دارد. انقلاب اسلامی توانست قالبهای «بیگانه هراسی» در سیاست خارجی ایران را به الگوی «آمریکاستیزی» تبدیل کند. از این مقطع زمانی به بعد شاهد تشدید تضادهای ادراکی ـ ایستاری ایران ـ آمریکا میباشیم. در عصری که هنجارها و سازههای ادراکی در روابط بینالملل میتواند محوریت لازم برای همکاری یا تعارض را ایجاد نماید، طبیعی است که تضادهای هنجاری ـ ادراکی ایران ـ آمریکا، دو کشور را تا مرز رویارویی پیش برده است. این مقاله تلاش کرده است تا موضوعاتی همانند عوامل ایدئولوژیک و تاریخی را به عنوان نشانههای ایستاری تقابل مورد بررسی قرار دهد. زمانی که شاخصهای ایستاری در فضای اجتماعی، دیپلماتیک و استراتژیک قرار میگیرد، زمینههای مقابلهگرایی متقابل ایران ـ آمریکا حاصل میشود. چنین روندی را میتوان در دورانهای مختلف مورد ارزیابی قرار داد. حمایت موثر آمریکا از عراق، مقابله با نقشهای منطقهای ایران، اتهامگرایی آمریکا علیه الگوهای رفتاری ایران، متهمسازی ایران به ایجاد بیثباتی منطقهای، حمایت از تروریسم و تولید سلاحهای کشتارجمعی در زمره ادبیات انتقادی آمریکا علیه ایران محسوب میشوند.
خلاصه ماشینی:
"1-ایستارهای متفاوت ایران و آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نظریهپردازانی همانند هالستی، جهتگیریهای سیاست خارجی کشورها را براساس مواضع آنان نسبت به کشورهای منطقهای و همچنین قدرتهای بزرگ مورد ارزیابی قرار میدهند.
اگرچه این امر منجر به اتخاذ مواضع افراطی ایران در برخورد با محیط خارجی میشود، اما واقعیتهای سیاسی شکلگرفته از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا 82 سال بعد از آن که مقامات سیاسی کشور،مذاکره با آمریکا را بهگونهای علنی اعلام نمودند، همواره جلوههایی از هشیاری رفتاری که ناشی از قالبهای ایدئولوژیک بوده و انعکاس اصل«تقیه»و«توریه»در قواعد اسلامی میباشد را در دستور کار سیاسی و بین المللی خود قرار داده است.
2-فرآیند مقابلهگرایی آمریکا با ساختار و اهداف جمهوری اسلامی ایران قالبهای ایدئولوژیک و شکل بندیهای منافع منطقهای و بین المللی آمریکا بهگونهای طراحی شده است که مقابلهگرایی با ساختار سیاسی ایران را به گونهای پایانناپذیر پیگیری میکند.
روند شکل گرفته طی سالهای گذشته بیانگر آن است که موضوعات حقوق بشر به تنهایی نمیتواند عامل منازعه محسوب شود؛اما اگر آمریکا درصدد باشد تا اقدامات تهاجمی فراگیرتری را علیه ایران به انجام رساند،در آن شرایط موضوعات حقوق بشر،عامل تشدیدکننده اختلافات محسوب گردیده به گونهای که آمریکا میتواند از آن به عنوان ابزاری برای کاهش مشروعیت سیاسی و ساختاری ایران بهرهمند شود.
در این شرایط لازم است تا ریسکپذیری آمریکا برای مقابله با بحرانهای منطقهای و بین المللی ناشی از درگیری نظامی برای رویارویی با ایران محدود میباشد."