چکیده:
هر چند آینده نگری از ویژگی های انسان در طول تاریخ بوده و ادیان و متفکران بسیاری به این موضوع پرداخته اند، اما نگاه واقع بینانه و برخوردار از پشتوانه فکری و عقلانی به پایان تاریخ بشری و تفسیر و تحلیل عالمانه از چگونگی پهلو گرفتن کشتی رها شده در اقیانوس تاریخ، هنوز جای تحلیل و نقادی بسیار دارد. در بین ادیان، اسلام با طرح روشن و مستدل خود از پایان تاریخ بشری، دست کم در برهه ای از آن، کاملا موفق بوده است. اعتقاد به مهدویت در عالم تشیع، آینده بشر را در قالبی معقول، زیبا و امیدبخش طرح کرده است. فیلسوفان نیز با تکیه بر اصول عقلانی و دلایل مستدل فلسفی، کمابیش به این موضوع پرداخته اند. هگل از زمره فیلسوفانی است که علی رغم اطلاعات کم ایشان از باورهای اسلامی در این زمینه، بر مبنای مقولات فلسفی خود، همچون پدیدارشناسی روح، آزادی و خودگشایندگی روح در تاریخ، دیالکتیک و عقلانیت تاریخ، به طور مستوفی به این موضوع پرداخته و در صدد یافتن پاسخی عقلانی بر آن بر آمده است. نوشتار حاضر، با مروری اجمالی به اصول تفکرات فلسفی هگل، این موضوع را از نگاه وی بررسی نموده است.
خلاصه ماشینی:
هگل این نظریه را در ضمن شرح پیشرفت فلسفه، هنر، دین و تاریخ سیاسی به تفصیل اثبات می کند; اما نکته ای که در اینجا باید بدان امعان نظر داشت، این است که بر مبنای منطق دیالکتیکی هگل ـ که همان منطق جهان عینی و واقعی است ـ فراگرد پایانی تاریخ با عبور از همه گردنه ها و پیچ و خم های توانفرسا، به نقطه ای می رسد که همه تضادهای درونی را در کام خود فرو می برد و مثال یا روح مطلق، حاکمیت بی چون و چرای خود را آشکار می سازد.
هر چند بنای این نوشتار ـ همان گونه که پیشتر بدان اشاره شد ـ بر تطبیق کامل گفتارها و نوشته های هگل بر موضوع مورد بحث، یعنی «مهدویت» نیست، اما بر این نکته پا می فشارد که دین و عقل در این نقطه، همانند نقاط بسیار دیگر به هم می رسند; آنچه دین، فرجام گرایی تاریخی می داند، عقل نیز به نوعی و به زبانی دیگر آن را به اثبات می رساند; چرا که هر دو، سودای حقیقت دارند و بر کرسی قضاوت و داوری درباره واقعیات جهانی می نشینند و اگر سنت گریزناپذیر خداوند در جهان ـ و به تعبیر فیلسوفانی همچون هگل، روح مطلق یا مثال ـ بر این قرار گرفته است که حق در جهان ظهور یابد، و این حق نیز هیچ چیز جز خواست و اندیشه او نیست، پس این امر محقق خواهد شد و اگر چنین است، عقل نیز از درک آن، هر چند به طور اجمال، عاجز نخواهد بود.