خلاصه ماشینی:
"محترمانهترین شکل این نگرانیها و داوریها نیز اخیرا بر زبان برخی از منتقدین چنین رفته است که فلان شاعر در خود به نهایت رسیده است و...
این نتیجه نیز حاصل میزان فعالیت نوآورانهشان،در عرصهء ذهن و زبان و هماهنگی درون و بیرون است.
برای این مقصود دو گروه شعر از هردو کتاب را در نظر گرفتهام که از شعرهای خوب شاعر به حساب میآید.
من از همین فرصت استفاده میکنم و به طرح چنین تفاوتهایی میان دو گرایش میپردازم که البته در شعر آتشی نیز مشهور است.
اما اینکه در تمام این آنات،آن انرژی متراکم برای خلق نیز آمادهء پاسخ باشد،و انباشت درون فرافکنی آغازد، جای تأمل است.
این چیست؟شعر خوانده شده است،و هنوز ابهام ذاتی شعر خواننده را در خود فرو گرفته است.
پیداست که این خیزش بر زمینهء معهود و تجربهء شاعری و شخصیت شکلیافتهای بروز کرده است که البته به تشخص اکنون خویش نیز رضا نمیدهد،و تمکین نمیکند.
چرا باید این لفظ«خیال»در موقعیت پاسخ،امکان پرواز خیال خواننده را چنین سلب کند؟ضمن اینکه کمی بعد و با مناسبتی مشخص در خود شعر میخوانیم: لنگر گرفته است در اهتراز خیالی گستاخ...
من ابتدا بخش درخشان آغاز شعر را به صورتی که خود میخوانم مینویسم: سنگپارهای از کدامین کهکشان است این سرم که میگردد به گرد خویش و نمیگردد به گرد خورشید همگان.
و به این دلیل که میکوشد در فضای تازه و پیچیدهء معاصر به حضور غنایی خود تداوم بخشد،شاعری نوخواه و نوگرا نیز هست."