چکیده:
بداء از ویژگیهای مبتنی بر نصوص دینی تفکر شیعی و بهمعنای نسخ در امور تکوینی میباشد.این مفهوم در مورد خدا و انسان به کار میرود.براین مبنا که موجودات جهان هستی به مادی و مجرد تقسیم میشوند.مجردات تحت تاثیر علل مختلف و تغییر و تحول قرار نمیگیرد،اما موجودات مادی دائما دستخوش تغییر و تحول و جانشین شدن سلسله علتها به جای یکدیگر قرار میگیرند،بنابراین محدوده بداء مختص این مرحله میباشد؛البته نه به این معنا که نظام هستی از اثبات برخوردار نباشد؛زیرا نظام ماده خود تجلی عالم مثال و عالم عقل است و در آن عوالم از اثبات برخوردار است.پس وقوع مسئله بداء در مورد خداوند بهمعنای تغییر و تحول در علم خداوند بهمعنای تبدیل علم خداوند به جهل-چنانکه منکرین بداء معتقدند-هم نیست. واژگان کلیدی:بداء،قدر،قضا،نسخ،علم الهی. *** قرآن کریم و روایات وارده از ائمه معصومین(علیهم السلام)در شکوفایی و پردازش بسیاری از مسائل کلامی و فلسفی جهان اسلام بسیار تاثیر گذار بوده است؛البته نه به این صورت که عقاید اسلامی را بر حکمت اسلامی تحمیل کرده باشد،بلکه فلاسفه و متکلمین در تبیین و تحلیل بسیاری از مسائل از آنها الهام گرفتهاند؛به عبارت دیگر فلسفه و کلام اسلامی ضمن آنکه آزادی خود را حفظ نموده،از نصوص دینی الهامهای با ارزشی گرفته است و همین الهامات موجد تفاوتهای بسیاری میان الهیات اسلامی و الهیات غیراسلامی-اعماز یهودی و مسیحی-شده است.
بداء از جمله مسائلی است که نظر به توجه خاص قرآن کریم و همچنین اهمیت و ارزشی که ائمه معصومین(علیهم السلام)برای آن قائل بودهاند،در مکتب عقلی شیعه بهخوبی مورد تبیین و تشریح قرار گرفته است.این مقاله بداء در روایات شیعی و آیات قرآن کریم را مورد تحلیل قرار داده و به مسائلی چون نسخ،محدودهء بداء،علت انکار بداء و رابطه آن با مسئله قدر و نیز به تبیین آن در حکمت متعالیه میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین باید گفت مراد از محو و اثبات در این آیه-برخلاف آنچه برخی مفسران
این معنا میباشد که برای هر وقتی کتاب مخصوصی وجود دارد واین کتابها به تناسب
بداء در مورد خدا به این معنا است که او چیزی را مطابق اوضاع و شرایط خاصی
به وجود میآیند در نظر بگیریم،خواهیم گفت این ماده قابل آن است که با یکی از این
برای خداوند تبارک و تعالی بداء است نسبت به آنچه بداند،هرگاه خواهد،و نسبت به
برای خداوند نسبت به آنچه وجود خارجی ندارد بداء هست و چون وجود
میشود و تغییر و تحولات و محو اثباتـ-که همان بداء باشد-به این مرحله اختصاص
یکی از مواردی که باعث شده برخی بداء را در مورد خداوند انکار کنند،آن است که
این افراد گمان میکنند بداء در مورد خداوند بدان معنا است که علم خداوند جهل شود
آنچه از تدبر در این روایات آشکار میشود،این است که بداء بهمعنای علم بعد از
جهل منتفی است و از نظر این روایات علم خداوند که عین ذات میباشد،مانند علم ما به
خدا به هردو وضعیت عالم میباشد و این حقیقتی است که هیچ انسان خردمند آن را
مستلزم تغییر در علم خدا خواهد بود،اگر متوجه باشند که این استلزام در بداء ما آدمیان
است که صدق میکند و در انسان که بداء مستلزم تغییر علم میباشد،آنگاه با نظر
حقیقت بداء بر این اصل استوار است که خداوند دارای قدرت و سلطه مطلقه بر هستی
خویش را فراهم میآورد؛چنانکه در قرآن کریم آمده است:ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهمـ(رعد/11):خداوند سرنوشت هیچ قومی را"