خلاصه ماشینی:
دست به خلق یک شبکه معنایی زده که از لحاظ درک جهانبینی عرفانی-اسلامی در خور توجه است: بحر شه که مرجع هر آب اوست چون نداند آنچ اندر سیل و جوست(11) (4771-6) عفو کرد آن شاه دریا دل ولی آمده بد تیر آه بر مقتلی (4869-6) بحر کو آبی به هر جو میدهد هر خسی را بر سرو رو مینهد گم نخواهد گشت دریا زین کرم از کرم دریا نگردد بیش و کم (5 و 1146-1) قافله حیران شد اندر کار او یا محمد چیست این؟ای بحر خو (3161-3) کف همی بینی روانه هر طرف کف بیدریا ندارد منصرف کف به حس بینی و دریا از دلیل فکر پنهان آشکارا قال و قیل (3579-5) بر جگر آبش یکی قطره نماند بحر رحمت کرد و او را باز خواند رحمتی بیعلتی بیخدمتی آید از دریا مبارک ساعتی الله الله گرد دریا بار گرد گرچه باشند اهل دریا بار زرد (25،24،3623-5) ای دلت پیوسته با دریای غیب ای به قاف مکرمت عنقای غیب (3270-6) چون که دریاهای رحمت جوش کرد سنگها هم آب حیوان نوش کرد (2281-5) الله الله هیچ تأخیری مکن که ز بحر لطف آمد این سخن (2623-4) جمله اطباق زمین و آسمان همچو خاشاکی در آن بحر روان (3339-1) تا شود زین کوزه منفذ سوی بحر تا بگیرد کوزهء من خوی بحر (2711-1) خامشی بحر است و گفتن همچو جو بحر میجوید تو را جو را مجو (2062-4) دریا در سنت ادبی گفتیم که مفاهیم تکیه بر کثرت دارند و همین بسامد بالای کاربرد است که کلمه را از سطح عادی خود برکشیده،آن را به عنوان یک کلمهء کلیدی مطرح و مورد بحث قرار میدهد و نطفهء معانی ضمنی بسته میشود.