خلاصه ماشینی:
علی اکبر شعارینژاد چند واقعیت دیگر در روش آموزش و پرورش ما در شمارهء چهارم سال گذشتهء همین ماهنامه گفتیم که روش مرسوم و متداول آموزش و پرورش کشور ما دارای یک عده مظاهری است که مورد تأیید روانشناسی و علم و تربیت قرار نمیگیرد و اگر مسئولان اجرایی آموزش(معلمان)در سطحهای مختلف تربیت رسمی به آنها توجه نکنند و برای تغییر جنبههای نامطلوب روشهای متداول در تعلیم و تربیت رسمی نکوشند،سودبخش بودن مدرسه در زندگی فردی و اجتماعی خنثی خواهد شد،و در این صورت جامعه ما باید این زیانها را متحمل شود:بهترین دوران کسب علم و معرفت،یعنی دوران کودکی و نوجوانی نسل تازهء خود،را چنان از دست خواهد داد که دیگر امکان جبرانش نباشد.
کودکان و نوجوانان مطالب درسی را همچون امانتهایی تصور خواهند کرد که با احتیاط و دقت بیشتر باید حفظ کنند و در موعد معین(امتحانات ثلث اول،ثلث دوم،ثلث سوم یا ترم اول و ترم دوم و یا سالیانه)به صاحب مانت(معلمان)پس بدهند،و اگر خدای ناکرده خیانتی در امانت کردند،یعنی اسمی یا بیتی را فراموش کردند،به همان میزان مجازات خواهند شد،یعنی نمرهای از ایشان کسر خواهد شد!مسائل علمی اعتبار و ارزش حیاتی خود را از دست خواهند داد،و دانشآموز و دانشجو ارزش کوششهای پیشروان علوم و فنون را درک نخواهد کرد،و به تأثیر شناخت علمی در رفتار انسان پینخواهد بود و در نتیجه آشنایی و ناآشنایی با مسائل و موضوعهای علمی در نظر نسل تازه و آیندهء جامعه هم ارزش خواهند شد،که خطر بس بزرگ اجتماعی بویژه در عصر حاضر به شمار میرود.
معلمان دانشسراها(البته معلمان تمام درسها و رشتهها)باید: *از تدریس مستقیم خودداری کنند،از دانشآموزان یا دانشجویان-که معلمان فردا خواهند شد-بخواهند که شخصا مطالب درسی را از منابع مختلف مطالعه کنند،اسناد و مدارک لازم را گردآورند،ادارهء کلاس را از لحاظ بحث و آموزش به عهده بگیرند،درسها را به صورت مباحثه برگزار کنند،و سرانجام سؤالاتی دربارهء هرموضوع به کمک و راهنمایی معلم مربوط طرح کنند تا در جلسات بعد مورد بررسی قرار گیرند.