چکیده:
با اینکه نزدیک به یک قرن از وقوع انقلاب مشروطه میگذرد و آثار فراوانی در تمجید و نکوهش از آن به رشته تحریر درآمده است،ولی شاید کمتر اثری به تبیین جامعه شناختی این انقلاب بزرگ پرداخته باشد.چه بسا یکی از دلایل آن محصور ماندن این واقعه در قلمرو عمومی مانند تاریخ و سیاست باشد.این نوشته در پی آن نیست که به جنگ و جدل با علوم مذکور بپردازد،بلکه یادآوری میکند که علومی مانند تاریخ،علوم سیاسی و جامعهشناسی هرسه از یک خاستگاه مشترک(علوم اجتماعی)پدید آمدهاند. نوشته حاضر در صدد است که ضمن روشنتر کردن هرچه بیشتر انقلاب مشروطه،تلاش کند تا مدلهای انقلاب(کارکردگرایی،مارکسیسم و...)را با انقلاب مشروطه وفق داده، ضمن برشمردن ایراداتی که بر این مدلها وارد است،مدلی هرچه جامعتر برای تبیین انقلاب مشروطه ارائه کند.
خلاصه ماشینی:
"»(زیبا کلام، (بیتا):512)افزایش روزافزون پدیده شهرنشینی در این دوران از یک طرف منجر به ویرانی و به نابودی کشیده شدن کشاورزی و نابسامانی وضع روستائیان میشود از طرف دیگر بیکار شدن آن همه آدم و آواره شدن آنها به شهر بدون تردید انتظارات،خواستهها و توقعات جدیدی از حکومت را با خود به دنبال میآورد امنیت(درون و ما بین شهرها)، بهداشت،ایجاد کوچه،خیابان و جاده،مدرسه و مکتبخانه،حملونقل و در یک کلام آنچه که امروزه خدمات شهری میگوییم به تدریج بدل به ضرورتها و نیازمندیهای یک جامعه شهرنشین میشد حکومت بالطبع نمیتوانست نسبت به برآوردن این نیازها ارائه خدمات به نحوی مناسب پاسخ دهد،به همین خاطر روز به روز فاصله مردم و حاکمیت بیشتر و بیشتر میشود.
شرایط اجتماعی در این دوران این گونه است که دولت از سویی چوب حراج به منافع مملکت میزند و امتیازات ننگینی مانند امتیاز رویتر و تنباکو واگذار میکند و از سویی دیگر منافع و درآمدهای حاصل از این امتیازات و وامهای خارجی را نه تنها صرف آبادانی کشور نمیکند بلکه مقدار هنگفتی از آن صرف مسافرت بزرگ ناصر الدین شاه به اروپا میشود.
البته متغیرهای اجتماعی درونی که منجر به بروز انقلاب گردیده،تنها به موارد یاد شده محدود نمیگردید،بلکه مشکل درونی دیگری که از دید بعضی نویسندگان با اهمیت لحاظ گردیده این بود که:حاکمیت از یک سو میخواست«مشرت خانه»«قانون» و«هیأت وزیران»داشته باشد که مستقل از دولت انجام وظیفه نماید اما از سویی دیگر شخص پادشاه حاضر نبود که از اختیاراتش ذرهای سلب شود."