خلاصه ماشینی:
روباه و گرگ که فقط در فکر سیر کردن شکم خودشان بودند،سعی داشتند که شیر،سریعتر شکاری را بگیرد و آنها بدون زحمت وارد گود شوند و از زحمتها و تلاشهای شیر، بدون رنج،بهره ببرند زیرا هرکه با شیرها و افزادی که دارای تفکر برنده،برنده هستند،همراهی کند،هیچ وقت بازنده نخواهد بود.
در این لحظه شیر عصبی شده بود و میخواست درس عبرتی به گرگ بدهد تا تمام انسانهایی که بعد از گرگ زندگی میکنند، درس تفکر برنده،برنده را یاد بگیرند؛گرگ را با چنگالهای خود درید.
در حقیقت،شیر که دارای اندیشه تفکر برد،برد است از شکارها گذشت و آنها را به روباه بخشید و در اینجا بود که روباه یاد گرفت که در تفکر: برنده،برنده من و تویی به ما تبدیل میشود.
تفکر برنده،برنده صاحبان این نوع تفکر،شیر مسلکانی هستند که مایلاند در هر کاری،همه برنده شوند.