چکیده:
هدف: تحقیق حاضر به منظور مقایسه برخی مولفههای حافظه دانشآموزان نابینا و بینا انجام شده است. روش:
جامعه آماری این پژوهش همة دانشآموزان نابینا و همچنین دانشآموزان بینای ۲۰- ۱۶ ساله مشغول به تحصیل
در دبیرستانهای آستان اردبیل در سال تحصیلی ۸۶ - ۸۵ بوده است. ۱۵ نفر از دانشآموزان نابیتای پسر در گروه
اصلی و ۱۵ نفر از دانشآموزان بینا نیز در گروه گرفتند وبا ژوش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و
چهار خردهآزمون کنترل ذهنیء حافظه منطقی, تکرار رو به جلو و معکوس و تداعی کلمات مقیاس حافظه وکسلر
به صورت انفرادی و در محل آموزشگاه.بر روی آنها اجرا, شد. یافتهها: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری
(۸1۸310۷۸) نشان داد که افراد نابینا در خرده آزمونهای کنترل ذهنی. حافظه منطقی و تداعی کلمات. عملکرد
بهتری نسبت به گروه بینا دارند. ولی در خرده آزمون تگرار رو به جلو و معکوس هیچ تفاوت معنیداری بین این دو
گروه مشاهده نشد. نقیجه گیری: در مجموع یافتهها نشان دادند که افراد نابینا در مقایسه با افراد بیناء در تکالیفی
که مستلزم مهارتهای گوش دادن و تمرکز توجه است و به مقدار بیشتری به مهارتهای اکتسایی نیاز دارد.
توآنایی زیادی نشان میدهند ولی تواناییهای ذاتی مانند فراختای حافظه کوتاه مدت این افراد, همانند افراد
واژههای کلیدی: حافظه شنیداری, حافظه کوتاهمدت. دانشآموزان نابینا
Objective: This research was conducted in order to comparing some memory components in Students with and without vision loss.
Method: The sample consisted of 38 students aging 16 to 20، studying in Ardabil high schools. Utilizing Wechsler memory scale، mental control، logical memory، reversed repetition، and word association were evaluated.
Results: MANOVA analysis revealed that students with vision loss had better abilities in mental control، logical memory، and word association subtests. No significant difference was observed for reverse repetition.
Conclusion: We can probably conclude that students with vision loss show good capabilities on tasks requiring listening skills and attention.
خلاصه ماشینی:
51 نفر از دانشآموزان نابینای پسر در گروه اصلی و 51 نفر از دانشآموزان بینا نیز در گروه مقایسه قرار گرفتند و با روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و چهار خردهآزمون کنترلذهنی،حافظه منطقی،تکرار رو به جلو و معکوس و تداعی کلمات مقیاس حافظه و کسلر به صورت انفرادی و در محل آموزشگاه بر روی آنها اجرا شد.
رونبرگ و نیلسون51(7891)نیز در پژوهشی،عملکرد یکسانی بین گروه نابینا و بینا در یک تکلیف حافظه کوتاهمدت شنیداری با واژگان شفاهی نشان دادند و این نتایج را چنین تفسیر کردند که بهطور کلی به علت عمق پایینتر از متوسط پردازش محرکهای شنیداری،جبران در کارکردهای حافظه شنیداری خیلی دشوار یا احتمالا کمتر است.
به علاوه این افراد از توانایی توجه انتخابی خیلی خوبی نیز برخوردارند که این امر موجب بهبود اکتساب،ذخیرهسازی و یادآوری اطلاعات میشود؛برای مثال موقع رخداد محرکهای شنیداری ممکن است سازوکارهای توجه انتخابی،موجب افزایش ادراک شوند و این نیز سرعت تحکیم و یادآوری محرکهای ادراکشده را افزایش میدهد(استون و همکاران،5002)و تحقیقات دیگری نیز افزایش فعالیت در مناطق دیداری مغز این افراد مانند v 1 موقع انجام تکالیف شنیداری را گزارش کردهاند که این عوامل نیز علت دیگری برای بهبود حافظه این افراد است(راز32و همکاران،5002) نتیجه دیگر تحقیق حاضر این بود که اشخاص نابینا در خرده آزمون تکرار رو به جلو و معکوس تفاوت معنیداری با گروه بینا ندارد.