چکیده:
منوچهری دامغانی(432-؟ه.ق.)بنابر شیوهء ادیبان هم روزگار خود به شاعران عرب و شعر آنان توجه خاصی نشان داده است ولی تأثیر شعر عرب در کلام وی آنقدر برجسته است که او را از دیگر شاعران سبک خراسانی متمایز میکند. تأثیرپذیری منوچهری از شعر عرب به چند شکل بروز و ظهور پیدا کرده است: ساخت چندین قصیده بر اساس الگوی قصاید جاهلی:تقلید از شاعران خمریهسرا، مانند امرؤ القیس و ابو نواس:اقتباس یا ترجمهء بعضی مضامین شعری:استعمال ترکیبات و جملات عربی بدون اینکه فایدهء بلاغی یا اغراض ثانوی در کاربرد آنها وجود داشته باشد و سرانجام یادکرد شاعران.اساطیر و عرایس شعر عرب. تقلید از شعر عرب با روح نوجویی و نوگرایی منوچهری در تضاد و تعارض آشکار قرار دارد و شاید محرکهای او در این امر پیروی از سنت عصر،تفاخر و دیگر انگیزههای شخصی و مهمتر از همه،جلب توجه ممدوحانی باشد که شیفتهء شعر عرب بودند.
خلاصه ماشینی:
"ازاینرو بعضی از تصاویر او کاملا منحصربهفرد و غیر قابلتقلید باقی ماندهاند(شفیعی کدکنی،6631:515-205) طبع نوجوی منوچهری به شکار لحظهها میرود و تصاویری ناب از رستن و روییدن، از وزیدن باد و چمیدن درختان،بارش باران و بالیدن گیاه،سرودخوانی پرندگان و شکفتن گلها ارائه میدهد و در تمامی این تصاویر تحرک و پویایی،جنبش و زندگی و شادابی و طراوت موج میزند: -کبک ناقوسزن و شارک سنتورزن است(منوچهری دامغانی،3631:1) -چو حورانند نرگسها،همه سیمین طبق بر سر(همان،ص 3) -به سان فالگویانند مرغان،بر درختان بر(همان،ص 3) -و آن سبب به کردار یکی مردم بیمار(همان،ص 7) -اندر میان لاله دلی هست عنبرین(همان،ص 72) -زرد گل بینی نهاده روی را بر نسترن(همان،ص 82) -عاشق شده است نرگس تازه،به کودکی(همان،ص 43) -فرو کشیده گل سرخ رویبند از روی(همان،ص 54) -در صلوات آمده است بر سر گل عندلیب(همان،ص 95) -شبی گیسو فروهشته به دامن(همان،ص 26) -یک مرغ سرود پارسی گوید -یک مرغ سرود ماور النهری(همان،ص 801) -طوطی به حدیث و قصه اندر شد -با مردم روستایی و شهری(همان،ص 801) -بر سر هر شاخساری مرغکی -بر زبان هر یکی بسم اللهی(همان،ص 111) -و آن نسترن چو ناف بلورین دلبری(همان،ص 411) -پوشیده ابر،دشت به دیبای ارمنی(همان،ص 821) -نرگس همی رکوع کند در میان باغ(همان،ص 921) -شاخ بنفشه بر سر زانو نهاده سر(همان،ص 921) -شاخ انگور کهن دخترکان زاد بسی(همان،ص 651) -هر ساعتکی بط سخنی چند بگوید -در آب جهد،جامه دگر بار بشوید(همان،ص 571) -ابر بهاری ز دور اسب برانگیخته(همان،ص 971) -هر زردگلی به کف چراغی دارد(همان،ص 381) -مهرگان آمد،هان در بگشاییدش(همان،ص 791) -مرغان همی زنند همه روز رودها(همان،ص 902) آنچه منوچهری در طبیعت دیده و به تصویر درآورده،ما نیز بارها دیدهایم،اما او این تصاویر را به گونهای عرضه کرده«کا ما را شگفتزده و مسحور میکند و از تماشای مکرر تابلوهای بدیع و زندهء او هرگز سیر نمیشویم..."