چکیده:
ادبیات تطبیقی در مفهوم کلی و جامع،مطالعهء ادبیات اندیشمندان بزرگ در فراسوی مرزها و بررسی روابط میان ادبیات از یک سو و گروههای دیگر دانش و علوم و باورها و عقاید-مانند معماری،نقاشی،موسیقی،شعر و نثر،دستور زبان، هنر،اقتصاد و جامعهشناسی-از سوی دیگر است؛و میتوان گفت که این ادبیات، مقایسهء تطبیقی ادبیات و دیگر دانشهای انسانی موجود در میان ملتها است. از آنجا که ادبیات تطبیقی در قرن نوزدهم در اروپا و امریکا نوپا بود و زود شکل گرفت،در شرق هنوز آن مایهء نخستین را به خود نگرفته است تا مشعل فروزان این ادب را روشن کند.با این حال،ادبیات این نقطه از جهان،انباشته از مفاهیم و مضامین مشترکی است که میان ادیبان و علما در نتیجهء امتزاج و اختلاط آنان در قرنهای متفاوت صورت گرفته است.یکی از این ادیبان،عنصری-شاعر قرن چهارم و پنجم-است که با الهام از شعرای عرب توانست مضامین بسیاری را اقتباس کند و آنها را در لابهلای قصاید زیبا و پرجلوهء خود جای دهد.ما نیز میتوانیم برای پربار کردن ادبیات تطبیقی در این نقطه از جهان،بهویژه در ایران، قدمهای مؤثرتری برداریم و تنها به غرب تکیه نکنیم و منتظر نمانیم تا آنان به ما تلقین و تفهیم کنند که ادبیات تطبیقی ابداع ما بود و خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"عنصری با اقتباس و تأثیرپذیری از این مضمون در مدح سلطان محمود چنین میسراید: گر به رزماند بود لشکر پناه خسروان چون که روز رزم باشد تو پناه لشکری (دبیر سیاقی،3631:95) متنبی در مضمونی دیگر از مفهوم مرثیه در رثای مادر سیف الدوله چنین میسراید: فأن تفق الأنام و انت منهم فأن المسک بعض دم الغزال رایتک فی الذین اری ملوکا کأنک مستقیم فی محال (العکبری،7991:ج 3،ص 3) عنصری در همین مضمون شعری به قرار زیر دارد: اگر نه گفتنی بودی مدیحت نبودی فضل مردم را به گفتار تو ای شاه ار ز جنس مردمانی بود یاقوت نیز از جنس احجار (دبیر سیاقی،3631:04) وی در موردی دیگر با همین مضمون شعری دارد: ورچه حکم پادشاهی هر که را باشد یکی است پادشاهی را به محمود است فخر و اعتبار گرچه از طبعاند هر دو،به بود شادی ز غم ورچه از چوباند هر دو،به بود منبر ز دار (همان،ص 911) متنبی نیز در مدح عضد الدولهء دیلمی و دو فرزندش ابو الفوارس و ابو دلف ابیات مشابهی سروده و از قافیه متواتر است: معانی الشعب طیبا فی المغانی بمنزلة الربیع من الزمان ولکن الفتی العربی فیها غریب الوجه و الید و اللسان و کان ابنا عدو کاثراه له یاءی حروف أنیسیان (العکبری،7991:ج 4،ص 562) شعب بوان یا درهء بوان،جای پردرختی است که آب فراوان دارد و یکی از نواحی بهشتی زمین است،مانند رود ابله و غوطه دمشق که محل زیبایی است مانند روزهای بهار که تمامی آن زیبا و خوشبو است و از جهت مکان بر دیگر اماکن برتری دارد، همانگونه که بهار بر سایر فصلها برتری دارد."