خلاصه ماشینی:
میلیونها قلب بی قرار و منتظر، چون من، در سرتاسر این دیار، چشم به یک مهتاب دوخته اند و در آینه سپهر، تصویر هزاران آزاده عشق را نظاره می کنند و چه بی قرار است چشمهای ما برای دیدار سپیده!
بغض حسین دیگر به گریه و ناله تبدیل شده بود و فریاد «بابا» در میان هق هق معصومانه اش می شکست و در قلب پردرد من فرو می ریخت.
وقتی محرم آمد و عاشورا، با بدن سوخته و قلب پرخون، در بستر درد آرمیده بودی و صدایت، عشق به حسین(علیه السلام) را فریاد می کرد.
گفتند: رو به کربلا کردی و نالیدی «یا حسین(علیه السلام)»، و اردوگاه هم ناله ات شد.
گفتند: تو به آنها اعتنا نکردی و با تمام قوا لبهای کبودت را از هم گشودی و فریاد زدی «یا حسین(علیه السلام)» که سفیر گلوله، فریادت را در گلو شکست و ...