چکیده:
کثرت گرایی دینی یکی از مباحث مهمی است که نخست در متون فلسفه دین و الهیات مسیحی مطرح شد، اما چند سالی است که نظر برخی از مسلمانان نیز بدان معطوف شده و دغدغه هایی را در حوزه اندیشه دینی پدید آورده است . افزون بر این، برخی از کثرت گرایان مانند جان هیک معتقدند عارفانی همچون ابن عربی، مولوی و غیره رویکردی کثرت گرایانه به دین دارند و چندین قرن پیش، این نظریه را تعلیم داده اند. به همین سبب، در این نوشتار می کوشیم نخست دیدگاه جان هیک و مستندات عرفانی آن (مانند وصف ناپذیری واقعیت مطلق و ساخت گرایی عرفانی) را طرح کرده و سپس آن را با تکیه بر مبانی و دیدگاه های عرفانی بررسی و نقد کنیم. در این مقاله استدلال شده است که کثرت گرایی دینی هیک با آموزه های اسلامی و دیدگاه عرفا سازگار نیست. اشکال اساسی برنامه کثرت گرایی هیک، در نوع نگرش وی به ادیان نهفته است. هیک دین را یک واکنش انسانی صرف نسبت به خدا یا واقعیت غایی تعبیر می کند؛ در حالی که از دیدگاه عرفا، دین از وحی الهی سر چشمه می گیرد و از این رو، تنوع ادیان نه به دلیل تجربه های مختلف از حقیقت مطلق و نسبی گرایی فرهنگی، بلکه برآمده از مشیت خداوندی است.
خلاصه ماشینی:
"با دانستن این امر، نمیتوان دو واقعیت را نادیده گرفت: اولا، در سطح ظواهر محض هیچ چیز اعتبار مطلق ندارد؛ ثانیا تا آنجا که به مؤمنان ادیان دیگر مربوط میشود، تفسیر ظاهرنگرانه و انحصارگرایانه پیامهای دینی را بیاثری نسبی آن پیامها تکذیب میکند، اما البته نه در حوزههای گسترش خود آن پیامها که از سوی خدا مقدر شده است.
394 برای نمونه، هیک ابیات زیر را در تأیید نظریه کثرتگرایانه خود میآورد: ده چراغ ار حاضر آید در مکان هر یکی باشد به صورت غیر آن فرق نتوان کرد نور هر یکی چون به نورش روی آری بی شکی 395 سنتگرایان نیز بر این باورند که حکما و عارفان مسلمان نظریه وحدت متعالی ادیان را به جد مطرح کردهاند، اما چون در زمان آنها، به بحث دقیق در ادیان گوناگون نیازی نبود و مسئله تماس ادیان با یکدیگر جذبه حیاتی به خود نگرفته بود، کمتر به جزئیات مطلب توجه میشد.
هیک با به کارگیری اصطلاح واقعیت مطلق یا حقیقت غایی در تبیین نظریه خود، و بیان این نکته که از دیدگاه دینی به ویژه عرفای ادیان، واقعیت مطلق، وصفناپذیر و بیانناپذیر است و به کشف و شهود انسانی درنمیآید، و آنچه به ادراک و تجربه بشری درمیآید، برداشت انسانی از واقعیت و تجلیات و ظهورات آن است، میخواهد نشان دهد که همه ادیان در واکنش به حق واحد پدیدار گشتهاند.
451 نکته دیگری که درباره تلقی هیک از "واقعیت مطلق" باید گفت این است که وی از سویی با تفکیک تجربه دینی از تفسیر آن، معرفت به واقعیت مطلق را بیان واکنشی انسانی میپندارد و از مفاهیم مفسر به عنوان محملهای بشری در ارائه مفاد تجربه خویش (واقعیت مطلق) سخن میگوید."