چکیده:
از سال 1879 به بعد که ظفار تحت حاکمیت سلطان مسقط در آمد، همواره برای پذیرش جریانهای مرکزگریز، آماده بود. مداخله نظامی ایران در بحران ظفار، نشان دهنده یک رشته شرایط، علتها و دلبستگیهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و در ارتباط تنگاتنگ با نوع راهبرد و تحول کارکردهای دولتهای ابر قدرت در سطح بین المللی بود.
خلاصه ماشینی:
"مایک انسفیلد،رهبر وقت اکثریت سنای آمریکا و از صاحبنظران این کشور در روابط خارجی ملی،در سخنانی،نگرانی خود را از مسئلهء خلاء قدرت اینچنین عنوان میکند: «ما از خروج نیروهای انگلیسی در خلیج فارس و شرق سوئز بسیار متأسفیم؛چرا که ما برای استقرار در آنجا منابع و افراد لازم را نداریم.
براساس این سیاست،دولت شاهنشاهی ایران و پادشاهی عربستان به عنوان دو ستون اصلی و مکمل و موازی با برنامههای آمریکا،وظیفهء حراست از منافع جهان غرب و پر کردن این خلاء را در منطقهء بسیار حیاتی خلیج فارس و دریای عمان عهدهدار شدند.
[34] ریچارد نیکسون در این رابطه میگوید: «رشد اقتصادی و ایجاد اصلاحات در کشورهای کرانهء خلیج فارس یکی از مسائل مهم در حفظ استقرار امنیت و آرامش منطقه است و دو کشور ایران و عربستان میتوانند با تلاش متعدانهء خود آرامش را در خلیج[فارس]تقویت کنند.
»[60] شاه ایران نیز در گفتگویی با سردبیر روز نامهء السیاسهء کویت گفت:«نیروهای ما در عملیات حمله در ظفار با دولت عمان شراکت داشتند و آن منطقه را از وجود شورشیان پاک کردهاند.
[65] شاه در آذرماه 1356 برای انجام یک سفر چهار روزه در رأس یک هیأت بلند پایه و در میان استقبال گسترده و تشریفات کامل از عمان دیدار کرد و در روز 26 آذرماه 1356 برای نخستین بار پس از مداخلهء نظامی ایران از مناطق مختلف ظفار و همچنین سربازان ایرانی مستقر در آن نواحی باز دید نمود.
55-1350،جعبهء 21،پروندهء شمارهء، قسمت 9،خلاصه گزارش تهیه شده به وسیلهء ادارهء اول سیاسی وزارت امور خارجه با عنوان «شورش ظفار و جبههء خلق برای آزادی عمان و خلیج عربی»."