چکیده:
آزادی از اساسیترین مسائل مربوط به انسان و حیات اجتماعی اوست که تحت
عناوین متعددی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.انسان دارای شخصیتی مستقل، صاحب عقل
و مختار است؛میل به آزادی و احساس حریت در ذات او نهفته است و در انتخاب راه در
زندگانی چیزی بر او سلطه ندارد که مانع تحقق ارادهاش گردد؛چه خداوند او را عاقل و
آزاد آفریده است.تکامل اختیاری انسان که بیانگر شخصیت او و حاصل شکوفایی
استعدادهایش میباشد نشان از آزادی اوست.در نگرش حکمای مسلمان آزادی انسان برای
رسیدن او به سعادت ضروری است و این ضرورت ریشه در فطرت او دارد و به عنوان نتیجه
قوه ناطقه و سایر ملکات اوست؛چه او خود عامل سعادت یا شقاوت خویش است.آزادی در اصل
امکان و توانایی به کارگیری و تعبیر عینی اراده در جهت شدن انسان است که معنای سلبی
آن یعنی رهایی از قیود و تسلط دیگران را نیز در خود نهفته دارد؛آزادی اجتماعی نیز
در این نگاه قدرتی است که انسان از مدینه یا جامعه برای تحقق اراده خود در میدان
اجتماع تحصیل میکند تا قید و بندها را بشکند.بر همین اساس در نگرش اسلامی، آزادی
در سه مرحله آزادی درونی(فکری و روحی)، آزادی بیرونی(آزادی در تحقق عینی اراده)و
آزادی اجتماعی(عدم تسلیم در برابر بتهای اجتماعی)تحقق مییابد.آزادی در این معنا،
جعل و تکوین الهی است که غیر قابل واگذاری، انتقال و اعطا بوده و از بنیانهای اساسی
شکلگیری شخصیت و تکوین فرد و جامعه است.
خلاصه ماشینی:
"آزادی در اصل امکان و توانایی به کارگیری و تعبیر عینی اراده در جهت شدن انسان است که معنای سلبی آن یعنی رهایی از قیود و تسلط دیگران را نیز در خود نهفته دارد؛آزادی اجتماعی نیز در این نگاه قدرتی است که انسان از مدینه یا جامعه برای تحقق اراده خود در میدان اجتماع تحصیل میکند تا قید و بندها را بشکند.
» (1) از این روی هر کس برای آزادی به خاطر نفس آزادی ارزش قائل است و آزاد بودن آدمی را به عنوان تنها موجود صاحب عقل در گزینش و اینکه خود نباید موضوع گزینش واقع شود و بتواند برای سرنوشت مشترک خود با دیگران تصمیم بگیرد از مقومات جداییناپذیر انسانیت انسان میداند.
دانستهاند و کوشش بشر برای از میان برداشتن قیود و بندها و موانع را کوشش برای آزاد بودن او تلقی کردهاند ولی در طول تاریخ برداشتها از این مفهوم دچار تنوع و تعدد شده است و هر کسی از ظن خود بدان پرداخته است و در این ارتباط مکاتب و نظامهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی متعددی به وجود آمده است که تمام آنها را میتوان در طبقی قرار داد که دارای دو سر افراط و تفریط کامل است.
اما نه به معنایی که در غرب مطرح شده است بلکه به مفهوم اساسیتری یعنی رهایی از تسلط عوامل منفی در درون (جهاد اکبر)و نیز رهایی از سلطه تمام قیود و بندهای بیرونی: «اسلام برای جنبه منفی آزادی ارج بسیاری قائل است، به این معنا که آزادی در اسلام گویای جنبش همه جانبهای جهت آزادی انسان از تسلط دیگران، و رهایی از بند زنجیرهای اسارت است که در طول تاریخ گرفتار آن بود."