چکیده:
جستوجوی زمینهها و عوامل دخیل در تکوین عهدین (کتاب مقدس) خود موضوعی است که هم از جنبههای تاریخی ـ فرهنگی و هم از جهت الهیاتی ـ کلامی، در فهم روح حاکم بر این اثر بسیار موثر است. فرض بر آن است که دو سنت «عبرانی ـ یهودی» و «یونانی ـ یونانیمآبی»، سرچشمههای اصلی شکلگیری کتاب مقدس و البته خود مسیحیت بودهاند. اما تحلیل تاریخی و ریشهشناسانة دو سنت مذکور، از یک سو عوامل و مؤلفههای کمتر شناخته شدة دیگری را برای ما عرضه میدارد که احیانا در لابهلای پژوهشهای دینشناسانه مغفول واقع شدهاند؛ و از سوی دیگر نشان دهندة تلفیق فرهنگی و حتی روحی- معنوی دو سنت یاد شده با یکدیگر است که این، خود در تقدیر تاریخی دو سنت یهودی و مسیحی مؤثر واقع شده است. ملاحظة نتایج حاصل از گسترش عوامل مذکور نیز به نوبة خود، عرصة جدیدی از پژوهش را در این زمینه میگشاید که از زمرة فروعات آن، ظهور جریان تأویل (هرمنوتیک) کتاب مقدس است. ریشهیابی تحولات معرفت دینی در سنت مسیحی و پیوند آن با نخستین رویدادهای فرهنگی و دینی سدههای نخست میلادی، هدف اصلی این نوشتار است.
خلاصه ماشینی:
"نظیر این پدیده را در تاریخ یهودیت- و البته به شکلی متفاوت- در قالب تلاقی سنت قومی یهودیان با روند رو به گسترش یونانیمآبی در طول سه قرن پیش از میلاد میتوان ملاحظه کرد؛ پدیدهای که هم در تحول و دگرگونی فرهنگ و اعتقادات قوم یهود اثرگذار بوده و هم به نوبة خود، در فرآیند شکلگیری کتاب مقدس و به موازات آن، خود مسیحیت نقشآفرینی کرده است.
با این گزارش بسیار فشرده و کلی دربارة رویدادهای فرهنگی و اجتماعی قرون قبل از میلاد مسیح در درون جمعیت یهودی سرزمین فلسطین، میتوان حدس زد که سرعت یونانی شدن آن جامعة سنتی به قدری پرشتاب بود که حتی عمیقترین لایههای روحی و اعتقادی آنان را نیز تحت تأثیر قرار داد؛ به طوری که فیالمثل، فیلون اسکندرانی نه تنها تمامی نوشتههای خود را به زبان یونانی مینوشت و از ترجمة یونانی تورات بهره میگرفت، بلکه در آثار خویش، از شیوههای تفسیری استعاری (= تمثیلی، مجازی) 36 و هرمنوتیک رایج در سنت یونانی نیز بسیار تأثیر پذیرفته است.
ممکن است کسانی با دیدگاه محققانی چون ورنر یگر 37 مبنی بر این که سنت یونانی در بقا و استمرار و به ویژه توسعة مسیحیت بسیار موثر بوده و بر عکس، مسیحیت نیز در انتقال و حفظ سنت یونانی ایفای نقش کرده است موافق نباشند، ولی نمیتوان از این واقعیت مهم صرفنظر کرد که توسعة مسیحیت در قلمرو امپراتوری و خارج از آن، تا حدود زیادی مرهون عنصر جهانی 38 موجود در دیدگاه یونانیمآبی و آرمانهای اجتماعی آن بوده است؛ زیرا محتوای اناجیل و نوشتههای رسولان نشان میدهند که آرمان جهانی مسیحیت، مفهومی متأخر از زمان آموزههای اصلی عیسی مسیح و دهههای اولیه مسیحیت میباشد."