چکیده:
در پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل اسنادی، دلالت های لیبرالیسم آموزشی در مبانی، اهداف، محتوی و روشهای تعلیم و تربیت بررسی شده است. عمده ترین یافته ها عبارت هستند از:
دلالت های لیبرالیسم آموزشی در مبانی تعلیم و تربیت چیست؟
1- مبانی تعلیم و تربیت لیبرال؛ مبنای ارزشمندی فی نفسه کسب دانش، مبنای تعلیم و تربیت عمومی، مبنای پرورش فرد آزاد، مبنای اهمیت دانش برای ذهن، مبنای ارتباط بین دانش و واقعیت، مبنای عقلانیت، مبنای تساوی حیثیت و حرمت را شامل است.
دلالت های لیبرالیسم آموزشی در اهداف تعلیم و تربیت چیست؟
2- اهداف تعلیم و تربیت لیبرال؛ آشنایی با ارزشها و ایجاد فضایل در انسان، فراگیری دانش به خاطر خود آن، پرورش تفکر انتقادی، تربیت انسان شریف، زندگی خوب، ژرف نگری و قانع نبودن به ظواهر امور، پرورش عقل، ایجاد فضیلت در انسان، پرورش تمام ابعاد وجودی انسان، تربیت انسان فرهیخته، پرورش شهروندان اجتماعی، ایجاد حس نوآوری و خلاقیت در افراد، تربیت انسان سعادتمند، پرورش حس تاریخی را شامل است.
دلالت های لیبرالیسم آموزشی در محتوی تعلیم و تربیت چیست؟
3- محتوی تعلیم و تربیت لیبرال؛ آموختن چیزهایی که در زندگی به کار آید، آموزش چیزهایی که نهاد انسان ها را نیک بار آورد، آموزش آنچه که باعث افزایش دانش شود، اشکال دانش، صور متفاوت دانش و دروسی مانند شعر، ادبیات، تاریخ و به طور کلی علوم انسانی یاری کننده تقویت نیروی نقد و بصیرت انسان را شامل است.
دلالت های لیبرالیسم آموزشی در روش های تعلیم و تربیت چیست؟
4- روش های تعلیم تربیت لیبرال: روش دیالکتیک، روش استقرایی، روش های آموزشی متکی بر تجربه های دست اول، سخنرانی کردن، روش برهانی، روش حفظ و تکرار، روش پرسش و پاسخ را شامل است.
خلاصه ماشینی:
"15-ایجاد حس نوآوری و خلاقیت در افراد: ایجاد خلاقیت که یکی از اهداف تمام نظامهای آموزش است،بدون شناخت و کسب دانش و هنر گذشتگان امری محال به نظر میرسد؛اوکشات در این زمینه میگوید:آموزشو پرورش باید به نحوی باشد که مردم بتوانند خود در آیینه میراث خود ببینند(زیباکلام،1993)فیلسوفان تعلیموتربیت لیبرال معتقد هستند،که خلاقیت در خلاء نمیتواند اتفاق بیافتد،بلکه با الهام از بهترین آثار گذشتگان که از بوته زمان سرفراز بیرون آمده ممکن است(زیباکلام، 1374)آرنولد منشاء معضلات بشری را در اشاعه روحیهء مادیگرایی و بهرهوری از آموزش وپرورش،به منزله ابزاری برای پیشبرد سود ناشی از صنعت،مییابد و این درد را هرجومرج مینامد.
در واقع در روش گفتگو،موقعیتی برای یادگیری از نوع غیر رسمی است که در جیران آن در طی زندگی مطالب زیادی آموخته میشود(همان) آموزش و پرورش در نظر افلاطون تربیت عقل است به گونهای که به ادراک خیر،حقیقت و زیبایی نایل شود و کسب چنین دانشی فی نفسه ارزش دارد نه به دلیل منافع مادی و سیاسی ناشی از ان،برای رسیدن به آنچه افلاطون تعهد و احترام برای عقل و عدالت میخواند باید احساسات را از طریق کسب عادات نیک و صحیح پرورش دهیم(زیباکلاممفرد،1384) از نظر ارسطو وقتی کودک به انجام اعمال خیر و پرهیز از بدی به طور احساسی عادت کرد میتواند دلایل عقلی برای توصیههای اخلاقی را دریابد."