چکیده:
جور دیگر دیدن،آنگونه که در این گفتار بدان پرداخته شده،پل پیوندی است که عرفان و هنر را در یک رده و رسته مینشاند و هر دو را برخاسته از مینهای همسان میشمارد؛و آن، توانایی ویژهای است که هم عرفان و هم هنرمندان از آن برخوردارند:توانایی ویژهای که خود،دو سوی و روی دارد:بینشی و کنشی:بر بنیاد سویهء بینشی این توانایی،عارفان و هنرمندان جهان را جور دیگر مینگرند و بر پایهء اینجور دیگر دیدن،هم نادیدنیهایی را که از دید و دریفات عادت زدهء دیگران دور است،میبیند و هم از دیدن پدیدههای هر روزه و عادت شده،چیزهایی در مییابند که دیگران در نمییابند؛و بر بنیاد سویهء کنشی آن، دیگر دیدههای خویش را در صورت و ساختارهایی از جنس آهنگ(شعر و موسیقی)و رنگ (نقاشی و نگارگری)و سنگ(پیکرسازی)و...-که ما آنها را کار هنری میخوانیم-در دید و دسترس دیگران میگذارند و بدینگونه آنان را نیز به جهان دیگرگون خویش راه میدهند. در این گفتار پس از پژوهشها و بررسیهایی دربارهء نکتههای یاد شده،با آوردن نمونههایی از رفتار و گفتار عارفان نشان دادهایم که آموزهها و آزمونهای عرفانی و معنوی در کنار پیآمدهای گوناگون،این پیآمد را نیز دارند که بینش و کنشی چنان هنری به عارف ارزانی میدارند که با نگاه بدان میتوان گفت:هر عارف راستینی هنرمند نیز هست.
Seeing things differently، as discussed in this paper، is the link between Sufism and art. It is a quality shared by both Sufis and artists. This quality has two dimensions: the dimension of insight and the dimension of actions. With their insights، artists and Sufis see the world differently. They see things that others do not see. They also see things that everybody else sees in different ways. They perceive things that others do not. They make their new perceptions available to others through new forms and new structures such as rhythm in poetry، music or color in painting or stone in sculptures. They communicate their different perceptions through what we call art works. In this paper، the above–mentioned points will be explored. Examples of Sufis' deeds and words will be discussed in terms of insights and perspective، which show that every real Sufi is also an artist.
خلاصه ماشینی:
"این پیآمد را دارد که آدمی در برخورد با آنها همواره با گونهای حیرت همراه است.
و از این جاست که هم عارف و هم هنرمند جهان و پدیدهها را جور دیگر میبینند
خواستهء ما از جور دیگر دیدن این است که دید و دریافت و شناخت و شنیدی که
عارفان و هنرمندان از جهان و پدیدههای آن دارند،بسی فراتر و فراختر و ژرفتر است از دید و دریافت و شناخت و شعوری که دیگران دارند.
ریشه و زمینهء جور دیگر دیدن عارفان و هنرمندان نیز گویا از اینجا باشد که جهان و
نزدیک و بنیادین دارد و زمینهء این پیوند و پیمان از یک دید،جور دیگر دیدن است که هم
و چون کار به گفتار کشد و لب به سخن گشایند،سخنشان نیز جور دیگر شود و گفتارشان
بر دست شیخ توبه کردند و همه اهل دیه مرید شیخ گشتند»(اسرار التوحید،391/1 نیز برای دو گزارش همانند،بنگرید به:همان 93/1 و 912/1)؛
-از او میپرسند«که ای شیخ!در نماز دست بر کجا نهیم؟و خواستهء آنان این است که چون
راه یاد میکنند و شیخ خردهسنج و دیگر بین نکتههایی نغز در میان میآورد و نگاه کوتهبین آنان
در چنین زمین و زمینهای است که حضرت مولانا گفت(کلیات شمس،222/4):گرچه من خود ز عدم دل خوش و خندان زادم عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن Zحضرت حافظ نیز گفت(دیوان،ص 593):گریه و خندهء عشاق ز جایی دگر است میسرایم به شب و وقت سحر میمویم
دربارهء این داستان و گزارشهای دیگر آن بنگرید به تعلیقهء خواندنی استاد شفیعی بر(اسرار التوحید،"