چکیده:
دل مشغولی دیرپای و مقدس انسان نیل به سعادت و جاودانگی است. تمها راه این مقصود، ایمان است. که به انسان حیات و پویایی می بخشد. مومن کسی است که دیوارهای بلند خودیت را فرو ریخته و با تمام وجود با خدای هستی پیوند خورده است. تنها ایمان است که انسان را از لبه تاریکی رانده و او را به وادی نور و بهجت وارد می کند. انسان بی ایمان به تاریکی ها و تیرگی ها چشم دوخته و نومیدی را تجربه می کند. ایمان به انسان آرمان، عقیده، انتخاب، تحول و روشندلی می بخشد. شجاعت بودن و شدن عدالت خواهی، ملاوت و همدلی با عظیم مطلق در سایه ایمان حاصل می شود. احیای انسان جزء از رهگذر ایمان زنده، ممکن نیست. انسان مومن تنها نیست و هرگز بیماری و آسیب پوچی، اضطرار و ناامنی او را نمی آزارد و به راستی ایمان دینی نوزاین بشر است. ایمان، فضیلت است، بلکه اساس فضیلت هاست. گوهر ارزشمند ایمان را باید باز شناخت. این جام جهان نما زوایای ناشناخته ای دارد تلاش های علمی جدی و بیش تری می طلبد. ایمان در قرآن جای گاهی ویژه دارد، به گونه ای که آن را محور همه ارزش ها ساخته است. قرآن در این باره می گوید: «قسم به عصر، همه انسان ها اهل زیان اند مگر اهل ایمان.» (عصر/ 2-1). ایمان است که به بشر لیاقت خطاب و مواجهه با پروردگار عالمیان را عطا کرده است، چنانکه در قرآن کریم مکرر آمده است: «یا ایها الذین امنوا
خلاصه ماشینی:
"دقیقا مشابه دو قرائت مذکور از ایمان و این، در فرهنگ دینی غرب نیز دو نگرش درباره «وحی» وجود دارد؛ نگرش کلاسیک که از نظر زمانی پیشینه بیشتری دارد، معتقد است خداوند یک سلسله گزارههای خطاناپذیر را که از راه عقل طبیعی نمیتوان بدان دست یافت به بشر القاهی کرده است.
انسان در مواحهه با مسیح فقط پارهای اطلاعات به دست نمیآتورد، بلکه مهمتر از آن اعتداد و آشتی را از او میپذیردو برونر(Emil Brunner) مینویسد: «گذار از ایمان ناظر به بعد مواجهه قلبی به ساحت تعالیم علمی صرف، تراژدی بزرگ در تاریخ مسیحیت است»8 اگر دو قرائت و برداشتن را که سنت مسیحیت غرب از مقوله ایمان، دین و وحی به عمل آمده، با یک دیگر مقایسه کنیم؛ میبینیم که در یک طرز تلقی وحی یک سلسله گزارههای خطاپذیر است که مجموع آنها دین را تشکیل میدهد و ایمان، باور داشتن چنین مضامین معرفتی است.
در قرآن آیاتی به چشم میخورد که در آنها علم با کفر جمع شده است که این نشان میدهد ـ چنانکه گذشت ـ ایمان معرفت صرف نیست، مثل: «وجحدوا بها فاستیقنیها انفسهم» (نمل / 14) و «اضله الله علی علم» ( جاثیه / 23) و «ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی» (محمد / 25) در تمام این موارد علم، آگاهی، وضوح و حتی یقین وجود دارد، اما از ایمان خبری نیست."