خلاصه ماشینی:
"سپهری تصویرهای خود را در«آوار آفتاب»از تجربه زندگانی و محیط اجتماعی نمیگیرد،بلکه با مهارت فنی و اندیشه و خواندن متنهای بودائی و شعر ژاپونی و چینی،به ساختن تصویر دست میزند.
این تصویرها برای زیباتر کردن شعر نیامدهاند،بلکه حاصل ادراک اصیل لحظههای هستی و زندگانی اجتماعی هستند،در تصویر شعر اینان زشتی و زیبائی و سایه و روشن بهم درآمیخته است فی المثل«فروغ فرخزاد»در شعر«تولد دیگر»میگوید: «سهم من این است آسمانی است که آویختن پردهای آنرا از من میگیرد، سهم من پائین رفتن از یک پلهی متروک است و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن» در این شعر درک تازهای از حیات اجتماعی ارائه میشود.
این روش به آسانی همچون بیان بیشتر نیازهائی که ایجاد شدهاند،شناخته شدنی است و دریک و همان لحظه شیوهای است ناپیوسته،و در انواع متفاوت ادبی و در هنرهای تصویری و موسیقیائی بازگشتی است بسوی ارزشهای نخستین، نیازهائی که از حساسیتهای ظریف شده یا قدیمی ملتهای کهن و حساسیت امریکای جوان به یکان سهم میبرد:ایماژیسم انگلیسی در یک و همان زمان علامت اضمحلال و تجزیهای بود که در سطوح متنوع تجدد ادبی و احیاء زیباشناسی Aesthetics در یک نقطه با هم تلاقی میکرد.
«پاوند»بوسیله تغییر صورتها(ماسک)میخواهد ویژگیهای متفاوت را در شعر بیان کند و با تغییر متوالی چهرهها میکوشد یگانگی خود را در جهان میراث فرهنگ- های بزرگ گذشته که فقط در بخشی منفصل باقیمانده و برای غالب انسانها عاری از معنی است بنیاد گذارد.
آنها هیچگاه از راه حل ایدهآلیستی خویش دور نمیشوند،و مکر را بر رابطه غیر علمی بین«آگاهی»و«محیط»تاکید میورزند،و از این منظر بسوی مشکل رابطه بین«هنرمند»و«واقعیت»میآیند،تنوع داوریهای متفاوت زیبائیشناسی فرا و نشیبی است در مشکل هنر،و کار هنرمند،و با این همه در یک نظم زیباشناسی،این تفاوتها به یک نظر بنیادی منجر میشود."