"»سپس ولیعهد روش را برگرداند و از افرادی که در پشت او ایستاده بودند پرسید«آیا شما زبان اینها را میفهمید؟»و آنها همگی تعظیم کنان جواب دادند«خیر،ما نفهمیدیم».
ولیعهد ادامه داد«بله شما درست میگوئید،من مهربانم،زیرا مهربان بودن وظیفۀ یک کالون است.
ولیعهد با سر یک چینی را فرا خواند و او قدم پیش نهاد و حرفهای او را ترجمه کرد که خلاصۀ آن این بود:فرا خوانده شدن ما به هیچوجه به منظور اذیت و آزار نبوده است.
» یکی از ما کاغذ را روی زانویش گذاشت و این جمله را روی آن نوشت:چه سودی خواهد داشت اگر مردی تمام جهان را تسخیر کند،اما روحش را از دست بدهد؟ «اوه،پس خط کشور شما این طوری است!من تا به حال چنین خطی ندیده بودم.
»سپس در حالیکه آهسته سرش را به این سو و آن سو تکان میداد گفت«چه سودی خواهد داشت اگر مردی تمام جهان را تسخیر کند،اما روحش را از دست بدهد."