چکیده:
از نظر ملاصدرا تناسخ یک تناقض فلسفی است و امکان وقوع ندارد. او که نفس را ادامه حرکت طبیعی جسم می داند، اثبات می کند که اساسا معقول نیست نفس کسی از آن دیگری شود. مطابق اصل حرکت جوهری در فلسفه صدرایی، نفس، جسمانیهالحدوث است و به تدریج و هماهنگ با آن رشد می یابد و فعلیت و صورت پیدا می کند. زمانی که در این دنیا به استکمال رسید، از بدن جدا می شود و به عالم برزخ می رود. بنابراین ممکن نیست نفس فعلیت یافته به حالت قوه بازگردد و از آن بدن دیگری شود. پس تناسخ به معنی بازگشت نفس به بدن انسان و غیر آن، محال است. در نتیجه ارائه تحلیلی از برهان صدرا بر این امر ضرورت دارد. رویکرد این نوشتار تحلیل و بررسی برهان ملاصدرا در ابطال تناسخ است.
In the view of Molla Sadra، the problem of incarnation is selfcontradicted. He has known human soul as an end for the natural movement of the body. Therefore، it is not reasonable for human soul to leave its own body and، instead، take another one. As Sadra says، human soul is originally material and، being in a full harmony with the body، in the process of substantial change leaves potentiality، gradually changes form
and becomes immaterial. It، therefore، having attained degrees of perfection، leaves its body and enters purgatory. Such being the case، the soul can never return to potentiality
and take a non-actualized body. In this way، it should be stated that incarnation cannot be agreed with while considering Sadra`s view on the actualization of the soul in
the process of substantial change.
خلاصه ماشینی:
"(صدر المتألهین،1428:5/9؛همو،1382:320) در این تحقیق ابتدا معنای تناسخ،اقسام آن و ابطال برخی از اقسام آن از دیدگاه ملا صدرا بیان،و در ادامه به مهمترین دلیل ایشان که مبتنی بر حرکت جوهری است، اشاره میشود و به تحلیل آن پرداخته خواهد شد.
(همان:2/9) الف)تقریر برهان ملا صدرا صدر المتألهین با تکیه بر اصل حرکت جوهری،درباره ابطال تناسخ چنین استدلال میکند که تعلق نفس به یک بدن،تعلقی ذاتی و ترکیب آن دو،ترکیبی اتحادی و طبیعی است،نه صناعی یا انضمامی.
ازاینرو زوال استعدادهای بدن-که جنبه مادی دارد-از نظر دوام و بقا زیانی برای نفس ندارد؛زیرا حالت نفس در آغاز حدوثش مانند حالت نفس به هنگام استکمال و انتقالش به عقل فعال نیست؛چرا که نفس آدمی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاست،و وضع آن مانند جنینی است که در آغاز پیدایش خود به رحم و جفت نیاز دارد،ولی پس از رسیدن به تکامل و انتقال از عالم رحم به عالم خارج،این نیاز برطرف میگردد (شکیبا،1378:15)تا زمانی که جنین در رحم است،نفس آدمی در مرتبه نفس نباتی ارادی ندارد؛ولی به واسطه همین حیوان بودن بالقوه حیوان است؛زیرا قدرت حس و حرکت ارادی ندارد؛ولی به واسطه همین حیوان بودن بالقوه از نباتات ممتاز میشود.
از آنجا که ملا صدرا معتقد است نفس در واقع ادامه حرکت طبیعی بدن و کاملا متعلق به آن میباشد،معقول نیست که نفس یک شخص به شخص دیگری تعلق پیدا کند؛چون هربدن در حرکت جوهری خود،نفس متناسب با خود را میجوید و این نفس در ابتدا چیزی نیست؛بلکه به تدریج و هماهنگ با آن رشد کرده،فعلیت مییابد.
در دیدگاه ملا صدرا نفس ابتدا صورتی مادی است،که در اثر تحولات و استکمالات جوهری،اطوار متفاوتی را طی میکند که بدن او نیز از این استکمالات برخوردار است؛اما ماده نفس-که همان بدن باشد-یک واحد متصل در زمان است که تحول کمی و کیفی دارد و مراحل جمادی،نباتی،حیوانی و انسانی را پشت سر گذاشته است."