چکیده:
مقاله حاضر محتوای موجود در دو فرم از دین طی سال های1340-1357 را با استفاده از نظریه جرج زیمل گونه شناسی می کند و مدعی شکل گیری رابطه جدیدی میان ساختار دین و سیاست در جریان انقلاب اسلامی است. مناسبات پیشین میان این دو ساخت در قالب «اسلام محافظه کار» و«اسلام اصلاح طلب» توضیح داده می شود که در آن روحانیت با پذیرش مفهوم «سلطنت» برای فرم سیاست جدای از فرم دین، وظایفی را طراحی می کند؛ از دل این فرم دو محتوای«دین برای دین» و «دین برای سیاست» شکل می گیرد، اما در فرم جدید دین، نحوه مداخلات روحانیت در امور سیاسی از حیث «راهبرد سیاسی» و «راهکار عملی» به سمت ادغام دو فرم دین و سیاست در قالب یک فرم و آن، تولید اندیشه «اسلام سیاسی» پیش می رود که محتوای «سیاست برای دین» را تولید می کند.
خلاصه ماشینی:
"در خصوص امکان اول و دوم در ایران با تأکید بر دستگاه معرفتی زیمل میتوان استدلال کرد که محتوای فرم پیشین دین بر پایه سازش و توافق میان فرم دین و سیاست استوار است؛ در مقابل، متأثر از شرایط اجتماعی و انرژیهای زندگی، صورت جدیدی از دین تحت عنوان «اسلام سیاسی» مطرح میشود که بر اصل دفاع و نزاع برای بقاء دین تأکید دارد و نه سازش و رواداری.
محتوای فکری «اسلام محافظهکار» از جانب روحانیونی شکل گرفت که در مقام عمل نه تنها با سلطنت پهلوی مخالفتی نمیکردند، بلکه عملکرد و مواضع آنها حاکی از توافق و آشتی با حکومت بود؛ نقش این دسته از روحانیون که امام از آنها به عنوان "روحانیون درباری» یاد میکند، عموما در ایجاد ارتباط دوستانه میان مردم و دربار به صورت دعا برای شاه یا رفتن در مراسم استقبال و غیره برای رژیم پهلوی بود.
به طوری که استفاده از ابزار اعتصاب، انقلاب و تحریم در محتوای فکری هر دوی آنها به چشم میخورد، اما اسلام سیاسی از طریق برجستهسازی محتوای حکومت اسلامی و به حاشیهراندن سلطنت، شیوهای برای حفظ و استمرار قدرت و مبارزه با محتوای فرمهای رقیب تأسیس میکند که آن را با توجه به بنیان نظری مقاله در قالب یک فرم جدید قرار میدهد، زیرا رابطهای خاص میان فرم سیاست و دین بازتولید میشود و بهتبع آن، نوعی جدید از نحوه مداخله و رابطه میان روحانیت در امور سیاسی پدید میآورد."