خلاصه ماشینی:
"حضور داشتند که قسم میخوردند غیر از صدای بازی بچهها صدایی نشنیده بودند رودا روی دوچرخه خم شده بود و رکاب میزد و ری را پشت سر میگذاشت،اماآخر مسیر سر دوچرخه را برگرداند طوری که اگر آدم نگاهش میکرد،میفهمید کهمیخواهد کاری بکند،دختر موقرمز و سفید چهره کک مکی و لاغر تندتند پدالمیزد،بعد آرام میشد،دوباره رکاب میزد و زیگزاگ میرفت،با خودش حرف میزد،انگار که عصبانی باشد.
erutcurtS droC taeH,setaO loraC ecyoJ ni داستان گرما را میتوان به صورت خلاصه خبر روزنامه آورد و در کنار خبرمراسم تدفین،احساسات را چاشنی آن کرد:اجساد ری و رودا کونکلدوقلوهای یازده ساله را درحالیکه مثله شده بودند در کنار یخچال ویپلدر مین استریت پیدا کردند.
صاوتس در مقدمهیی کوتاه بر داستان مینیوسد برای نویسنده،حاصلتلاش و کوشش«گرما»ارائه داستانی است در قالب غیر علی مثل زدن پیانو&%OGG025G% بدون کلید،گویی هر پاراگراف یا زهی با بقیه ارتباطی ندارد،اگرنه چگونهمیتوان از اسرار گلو بگوییم،جز استفاده از روشهای منشوری؟ اوتس میگوید که روایت را به عناصر سازنده تجزیه کرده.
این روش را میتوان در قطعات چندپاراگراف در پاراگراف استفاده کرد حتی در بین جملات هسته یا تصویرکلامی را میتوان به صورت کل نمایش داد یا به صورت قطعه مثل موسیقیکه از نتهای سمت راست حاصل میشود و تکرار آن در نتهای دستچپ.
تأثیر جملات بالا ارائۀ تصویری پابت و مرده است اما این انگیزه در پاراگرافبعدی میشکند: ری و رودا کونکل با دوچرخههای عهد بوق از تپه سرازیر شده بودند و پروازمیکردند و به طرف محوطه راهآهن رکاب میزدند.
داستان کشف جسد سگ حادثهیی انتزاعی است اما در متن سلولو هسته این همانی و یکی شدن معنی پیدا میکند."