خلاصه ماشینی:
"برای درک دیدگاه این فیلسوفان دربارهء دانش انسانی از واقعیت امور و شیوهای که به کمک آن شعر (ادبیات)به کارهای نیک و لازم برای کسب چنین دانشی مربوط میشود،نخست باید به نگرش آن دربارهء ساختار روح آدمی و کارکرد بخشهای آن بپردازیم.
فارابی و ابن سینا،از سوی دیگر در زمان خود به گونهای سخن میگویند که گویی خیال تنها نفس عقلانی را برای پذیرش امور کلی که خارج از آن جریان دارند،از سوی عقل فعال آماده میکنند.
اگر شعر هنری تخیلی باشد و اگر تخیلی روح را جدا از هرگونه ملاحظهء عقلانی و صرفنظر از حقیقت موضوع تحت تأثیر قرار میدهد،پس چگونه فیلسوفان مسلمان شعر را نظمی منطقی میانگارند،در حالی که منطق از نظر ایشان مجموعهای از قوانین برای تمیز امر راست از ناراست و به منظور جداسازی ناشناخته است؟برای پاسخ دادن به این پرسش باید گفته پیشین خود،یادآور شویم:خیال هم میتواند مستقل عمل کند و هم مرتبط با قوانین عقل عملی باشد.
اگر فایدهء شعر در فراهمآوردن عقلانی روح توسط عقل عملی است، یعنی همان فرایندی که خیال عنصر میانجی آن است،آیا بهتر نیست که چنین فرایندی مستقیما بدون هیچ مشکلی از پا در میانی خیال تقلیدی انجام شود؟گذشته از اینها،تقلید خود چیز را به ما نمیدهد،بلکه تنها شباهت با آن و چیزی را به ما میدهد که لااقل تا اندازهای بر نور عقل و بنابراین بر واقعیت چیزها حجاب میکشد."