چکیده:
تأثیرپذیری نگارههای مکتب شیراز را از ادبیات تحلیل میکنیم. در این پژوهش به این نکته دست یافتیم که ادبیات و نگارگری رابطهای دیالکتیکی دارند.برای دستیابی به درکی جامع از نگارهها،باید از مفاهیم ادبی مدد جست و از دیگر سو،نگارگری نیز به مفاهیم ادبی تجسم و عینیت میبخشد.بنابراین میتوان گفت متن و نگاره ترجمان یکدیگرند. خیال از عناصر اساسی شکلگیری یک اثر هنری است.صورتهای خیالی که هنرمندان برای بیان مقاصد و اندیشههای خود به کار میگیرند عموما ریشه در باورهای اساطیری و فرهنگی دارد.ازاینرو میان صورتهای خیالی هنرهای مختلف،نوعی قرابت و خویشاوندی برقرار است و غالبا هنرهای مختلف در به کارگیری صورتهای خیالی،تحت تاثیر یکدیگر هستند. ادبیات و نگارگری از دیرباز در خدمت یکدیگر بودهاند.در حاشیهی نسخ خطی،برای بیان روشنتر متن ادبی،از تصاویر نگارگری استفاده میشد.در حقیقت،نگارگری بیان تجسمی متن ادبی بوده و مفاهیم ادبی را با زبان خط و رنگ به تصویر میکشیده است.در مقابل،ادبیات نیز بیان ذهنی و انتزاعی صورت نگاری بوده است. با توجه به پیوند دیرینهی ادبیات و نگارگری،در این جستار به بررسی تأثیر صور خیال ادبی بر نگارههای مکتب شیراز میپردازیم.به این منظور،ابتدا رابطهی ادبیات و نگارگری را بررسی کرده سپس چگونگی
خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) حضور نمادها و صور خیال ادبی در نگارههای عاشقانه از دیگر سو،ارتباطی که بین خط(شکل نوشتاری)و نقش(نگاره)وجود دارد نیز میتواند مقوم ارتباط نگارگری و ادبیات باشد:«حروف،نشانههای ویژهای هستند که هم به نظام نشانههای زبان شناسیک وابستهاند و هم به نظام نشانههای تصویری.
در صحنهی کشته شدن ایرج به دست برادرانش،مراحل تکوین این داستان در شاهنامهی فردوسی به روشنی وصف شده و بدین سبب نقاش نیز به خوبی از عهدهی توصیف نقطهی اوج مضمون اثر برآمده است: بزد بر سر خسرو تاج دار از او خواست ایرج به جان زینهار یکی خنجر از موزه بیرون کشید سراپای او چادر خون کشید بدان تیر زهرآبگون خنجرش همی کرد چاک آن کیانی برش روان خون از آن چهرهی ارغوان شد آن نامور شهریار جهان (فردوسی،4831:ج 1:6751-0851) (به تصویر صفحه مراجعه شود) کشته شدن ایرج،مکتب شیراز،مورخ 337 صحنهی کشته شدن ایرج در گوشهی راست خیمه به تصویر درآمده است و احتمالا این امر بااهمیت«سمت راست»(یمین)مرتبط است.
(پولیاکووا،1831:611-411) (به تصویر صفحه مراجعه شود) گذر سیاوش از آتش،نسخهی شیراز،مورخ 337 سیاوش سیه را به تندی بتاخت نشد تنگدل جنگ آتش بساخت ز هر سو زبانه همی برکشید کسی خود و اسب سیاوش ندید یکی دشت با دیدگان پر ز خون که تا او کی آید ز آتش برون چو او را بدیدند برخاست غو که آمد ز آتش برون شاه نو (فردوسی،4831:ج 594/3-894) از دیگر سو،مکتب شیراز با ابداع نظمی خاص در نگارهها و وارد کردن ابیات در تصاویر،موجب پیوند هرچه بیشتر ادبیات و نگارگری شده است."