چکیده:
یکی از تقریرهای جبرگرایی الهیاتی نظریهای است که با تکیه بر علم پیشین و خطاناپذیر الهی،به نفع جبرگرایی استدلال میکند.حامیان این نظریه معتقدند که چون خداوند از پیش به همهء اعمال انسان علم خطاناپذیر دارد،پس انسان نمیتواند کاری جز آنچه خداوند از پیش میداند انجام دهد؛و بنابراین،اعمال انسان اختیاری نیستند.در این مقاله،پس از تشریح پیشفرضهای مورد قبول اکثریت جبرگرایان الهیاتی،ابتدا برهان پایهء جبرگرایی الهیاتی-به مثابهء استدلالی که میتواند کمابیش مورد اتفاق این گروه از جبرگرایان باشد- تقریر میشود و سپس،با بررسی مهمترین راه حلهایی که تاکنون برای این نوع جبرگرایی به دست داده شده است،جایگاه هریک در ارتباط با مقدمات این برهان تبیین میشود.
خلاصه ماشینی:
جبرگرايان الهياتى، در استدلالهايى كه براى ناسازگارى علم پيشين و خطاناپذير الهى با اختيار انسان اقامه مىكنند، پيشفرضهاى مهمّ ديگرى هم دارند كه يكى از آنها اصل ضرورت گذشته است.
به بيان ديگر، در لحظه t1، گزاره P يكى از ممكنات استقبالى است؛ چون t1 پاسخ اُكامى ويليامِ اكام گره جبرگرايى الهياتى را در اصل ضرورت گذشته (فرض 6)، و در نتيجه،بند (2) از برهان پايه ناسازگارى مىدانست.
برخى فيلسوفان گفتهاند كه علّت آنكه «در t1 خداوند مىداند كه شخص S در لحظه 3 عمل A را انجام مىدهد» (بند (1) از برهان پايه ناسازگارى) اين است كه «شخص S در لحظه t3 عملA را انجام مىدهد.
اگر چنين باشد، آنگاه نمىتوان از بند (1) برهان پايه ناسازگارى بند (2) را نتيجه گرفت؛ چون اصل ضرورت گذشته در حالت كلّى، و از جمله درباره علم پيشين خداوند صادق نيست.
دقّت بيشتر نشان مىدهد كه اكامىها اساسا اصل ضرورت گذشته را نفى نمىكنند، بلكه مدّعى هستند كه ايراد برهان پايه ناسازگارى در بهكار بستن اين اصل درباره علم پيشين خداوند است كه يك حقيقت مربوط به صرفِ گذشته نيست.
البته، تا آنجا كه ما مىدانيم، در اين پاسخها توجه چندانى به اينكه در حالت كلّى چه نوع معلولهايى مقدّم بر علّت خود هستند نشده است؛ ولى مسلّم گرفته شده است كه عمل انسان مىتواند علّت علم پيشين خداوند باشد.
همين امر نشان مىدهد كه برهان پايه ناسازگارى نمىتواند از علم پيشين خداوند عدم اختيار انسان را نتيجه بگيرد و بنابراين از اثبات جبرگرايى الهياتى ناتوان است.