چکیده:
نظام آموزش عالی به رغم رشد کمی، کارایی لازم را در حل مشکلات جامعه ندارد. وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تصمیمات متعددی را مانند طرح بازنگری برنامه درسی اتخاذ کرد و به اجرا گذاشت، ولی هنوز نتیجه لازم را به همراه نداشته است و شاهد موضوعات درسی و روش تدریس به سبک سنتی هستیم. آسیب شناسی شکست طرح ها، تلاش برای فهم مشترک از موضوعات میان رشته ای، اصلاح برداشت ها از برنامه درسی و تدریس و نیز بسترسازی مناسب برای آماده کردن اساتید برای نگاه به رشته های تخصصی، به صورت نظام مند، از راه های اجتناب ناپذیر برای حل مشکلات اجتماعی است. در این پژوهش، مبانی نظری دانش میان رشته ای با تاکید بر رشته علوم تربیتی و نیز ابعاد مختلف آن از دیدگاه صاحب نظران تعلیم و تربیت بررسی شده است.
خلاصه ماشینی:
"در حقیقت، این جهتگری جدید،بین صاحبنظران علوم طبیعی،علوم انسانی،و سیاستگذاری برای کار مشترک در بین رشتههای مختلف صورت میگیرد )7002 anamedorF( ضرورت تلفیق از نظر به این شرح است(مهر محمدی 1381): -باید ارتباط بین رشتۀ علمی و توانایی حل مسائل محیطی در برنامههای درسی به وجود آید؛ -حل مسائل محیطی از ضرورتهای تدوین برنامۀ تلفیقی است.
اگرچه فردمانا(2007)این موانع را برای مدارس متوسطه به شرح زیر نام میبرد،ولیکن میتوان آنها را به نظامهای آموزش عالی نیز تعمیم داد: -ساختار اغلب مدارس متوسه موانع زیادی را برای تدریس میانرشتهای بهوجود آورده است؛ -برنامههای پر حجم که وقت کمی را برای برنامهریزی مشارکتی میگذارد؛ -سیاستهای دانشکدهای؛ -آزمونهای موضوع محور که باعث ایزوله شدن یادگیرنده در یک موضوع میشود؛ -قالب بندی فیزیکی مدارس؛ -اساتید بر اساس دانشکدههای تخصصی سازماندهی میشوند و بهطور طبیعی از یکدیگر بیگانه هستند؛ -اساتید دوست دارند خود را متخصص موضوع بدانند و بر کسانی احساس برتری کنند که از موضوعات متعدد صحبت میکنند.
تلفیق در کنار محاسن،محدودیتها و معایبی نیز دارد که به اختصار به آنها اشاره میشود: 1-نگرش منفی اساتید به علت سختی کار و لزوم تسلط در زمینههای گستردهتر در تخصص مربوطه، 2-فقدان زمان کافی در کلاسهای درس برای تدریس تلفیقی یا اجرای برنامۀ درسی تلفیقی،به خصوص برای نظامهای متمرکز تعلیم و تربیت؛ 3-جعل شیوههای نادرست به علت ناآشنایی و تجربۀ ناکافی اساتید در تدریس و در نتیجه،اجرای این شیوۀ پیچیده با تسلط ناکافی؛ 4-مقاومت یادگیرندگان به علت یادگیری در سطوح عمیقتر و لزوم انجام پژوهش در فرایند یادگیری؛ 5-فقدان منابع و امکانات؛ 6-جزماندیشی و تمایل اساتید در استفاده از روش سنتی و مقاومت در برابر تغییر با رویکرد نوین در تدریس؛ 7-دشواری در طراحی محتوا و طرح درس و لزوم خلاقیت با توجه به کمبود امکانات."