چکیده:
تاریخ عقل و تعقل، همزاد تاریخ بشری است؛ وجه ممیز انسان از موجودات دیگر، عقل او است، و آدمی با تعقل به حیات انسانی خویش ادامه می دهد. به فرموده امام علی7 الانسان بعقله؛(1) «انسان به عقل خود انسان است.» و باز می فرمایند: اصل الانسان لبه؛(2) «اصل انسان خرد او است.» بنابراین تاریخ تعقل با پیدایش آدم آغاز می شود. معمولا در کتاب های تاریخ فلسفه گفته می شود تعقل در سواحل آسیای صغیر و در منطقه ایونیا باظهور طالس و آناکسیمندرشروع شده است و پیش ازآن مردم در دوران تخیل می زیسته اند. این سخن اگر درست باشد، که چنین نیست، تنها درباره شروع نوع خاصی از تعقل صادق است،نه درباره پیدایی تعقل و خردورزی به معنای کلی آن. البته توجه به عقل و تعقل فلسفی و به سخنی دیگر، تعقل در باب تعقل فلسفی و نقد و بررسی آن امری متاخر است و بر اساس اطلاعات مکتوب و باقیمانده، ابتدا در زمان سوفسطائیان و سقراط به شکلی ناقص مطرح شده است. پس از آن در عصر جدید با فرانسیس بیکن و رنه دکارت و جان لاک بار دیگر مسئله معرفت و به خصوص تعقل،مورد توجه جد ی قرار گرفت و درآثار ایمانوئل کانت به اوج خود رسید و مساوی با فلسفه شد و در نهایت به علم معرفت شناسی جدید انجامید. هنگامی که به مباحث مطرح شده در تاریخ فکر و فلسفه نظر می کنیم، می بینیم که عقل افلاطون با عقل ارسطو، عقل متکلمان با عقل عارفان، عقل دکارت با عقل کانت و ... تفاوت می کند و هر کس معنای خاصی از آن را اراده کرده است . این جااست که پیچیدگی مسئله خود را نشان می دهد و معلوم می شود که تلقی انسان ها از چیزی که انسان بودن آنها به آن است، یکسان نیست. لازمه این اختلاف نظر آن نیست که بگوییم هر کس عقل خاصی داردکه متفاوت و متباین با عقل دیگران است ؛بلکه می توان گفت این اختلاف به دلیل اختلاف در تفسیر عقل است. اختلاف در تفسیر را نیز می توان به کارکردهای متفاوت عقل و قابلیتهای گوناگون آن بازگرداند. بدین سان اهمیت بررسی عقل و تعقل از دیدگاه امام علی7 روشن می شود؛ چرا که خداوند متعال با فضل خویش آن امام حکیم را از عالی ترین درجه عقل بهره مند ساخته است و هم اواست که می تواند مفسر عقل و تبیین کننده تعقل و مسیرهای درست آن باشد
خلاصه ماشینی:
"بدین ترتیب همان شهوتی که از دیدگاه امام علی علیهالسلام در مقابل عقل، و امری مذموم و تابع آن از چارپایان پستتر بود، از نظر هیوم به رسمیت شناخته میشود و قوه تعیینکننده اهداف و خوب و بد زندگی میگردد، و عقل از این مقام عزل و در خدمت شهوت درمیآید.
» (53) به نظر میرسد دلیل این که در برخی احادیث زیرکی معاویه، نکراء و شیطنت شمرده شده است نه عقل، (54) همین نکته باشد؛ یعنی عقل ابزاری اگر در خدمت عقل نظری و عملی و درنتیجه خدا و دین قرار گیرد و زندگی دینی را سامان دهد، عقل نامیده میشود؛ ولی اگربه خدمت شهوت درآید، شیطنت و نکراء است.
عقل و اخلاق رابطه میان عقل و اخلاق،از مباحث مهم عقلشناسی و نیز علم اخلاق است، و چنان که پیشتر گفته شد اکثر احادیث نقل شده از امام علی علیهالسلام در زمینه عقل، به عمل و اخلاق مربوط میشد.
از احادیثی که درباره حکم عقل به خوبی و بدی افعال، از امام علی علیهالسلام نقل شده است، برمیآید که حسن و قبح افعال امری عقلی و یقینی است و انسان با تعقل و تدبر در افعال به طور یقینی درک میکند که اعمالی خوبند و اعمالی زشت، و عقل انسان را دعوت به انجام کارهای خوب و ترک کارهای زشت میکند.
برای مثال وقتی حضرت میفرمایند: من علامات العقل، العمل بسنة العدل؛ (85) «از نشانههای عقل، عمل به روش عدل است» فرض این سخن آن است که عدالت عملی خوب است و عقل خوبی عدل را درک و آدمی را به آن دعوت میکند."