چکیده:
مثنوی مولوی از آثار ارزندهای است که میتواند از زاویۀ روانکاوی بررسی شود. از میان روانکاوان و روانشناسان، نظریات کارل گوستاو یونگ با آثار عرفانی، داستانها و اسطورهها قابل تحلیل است. آنچه یونگ را به مولانا نزدیک میکند اهمیت و ارزشی است که وی برای خودآگاهی و کمال قایل است و این همان چیزی است که مولانا در سراسر مثنوی انسان را به سوی آن فرا میخواند. همچنین شناخت مولانا از جنبههای پنهان روان آدمی که از مبانی و اصول نظریات یونگ است، بهرغم عدم تفکیک، طبقهبندی و نامگذاری این جنبهها، در ایجاد این پیوند و سازگاری مؤثر است. در این مقاله جنبههای نمادین داستان مرد اعرابی درویشی که کوزۀ آبی برای خلیفه برد و ماجرای او با زنش تحلیل و بررسی میشود. نگاه بهظاهر متناقضی که مولانا و مرد درویش نسبت به زن دارند میتواند ریشه در کشمکش موجود در بخش ناخودآگاه روان انسان و کهنالگوی آنیما و دوگانگی آن داشته باشد. همچنین به سایر نمادهایی که به نوعی با روان انسان در ارتباطاند، اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
شـرط لازم براي رسيدن به اين مقصود اين است که آدمي نيروهاي منفي و مثبت پنهـان در روان خود را بشناسد و در کشاکش بين آنها، خودآگاه خويش را به ياري آنچه مثبـت و سازنده است بفرستد تا آنها را آشکار و شکوفا کند و در مقابل نيروهاي منفـي درون را نظارت و هدايت نمايد.
يونگ معتقد است همـان گونـه کـه در طبيعت اضداد گوناگون وجود دارد، روان انسان نيز محل اضداد مختلف اسـت و انـسان خودآگاه و خردمند اين جنبه ها را مي شناسد و در کشمکش و نبرد بين آنها به تقويـت نيروهاي مثبت و کنترل نيروهاي منفي مي پردازد و اين همان چيزي است کـه مولانـا در مثنوي از انسان مي خواهد.
اين نکته اي است که مولانا به صـراحت بـه آن اشاره کرده است : گرچه شد معني در اين صورت پديد صورت از معني قريب است و بعيــد در دلالت همچو آب انـــد و درخـت چون به ماهيت روي دورند و سخت 1 (2653-2652) به عنوان نمونه در مثنوي در داستان مرد درويشي که سبوي آبي براي خليفه مي برد و به پاداش مي رسد و درواقع درياي علم حقيقي را مشاهده مي کنـد، زنـي هـست کـه شاعر برخوردي متناقض و دوگانه با او دارد.
لازم به ذکر است که نمادهاي اين داستان دو نوع اند؛ نوع اول نمادهايي کـه شـاعر آنها را تفسير نکرده و برخاسته از بخش ناخودآگاه روان است و ويژگي هاي نمادين آنها چون ابهام ، بسيارمعنايي و عدم قطعيت پررنگ تر و عميق تر است ، مانند زن که مـي توانـد نماد آنيما محسوب شود و سفر که بيانگر تلاش انسان براي رسيدن به تعالي و کمال است .