چکیده:
لزوم پرداختن به جنبههای نمایشی آثار ادبی غنی فارسی برای استفاده در تولید فیلمهای اقتباسی جذاب و پرمحتوا، با عنایت به پیشرفت تکنیکی سینما از یکسو، و کمبود سوژههای جذاب و بکر از سوی دیگر، بر کسی پوشیده نیست. در این مقاله سعی شده است با تکیهبر جایگاه و اهمیت اقتباس از آثار ادبی در سینمای جهان و سابقۀ آن در ایران، سیرالعباد الی¬المعاد سنایی غزنوی به عنوان اثری واجد شرایط اقتباس بررسی و با توجه به برخی ویژگیهای مطلوب داستانهای سینمایی، برخی وجوه نمایشی آن تحلیل و نمایانده شود. با این توصیف، به ویژگیهای این اثر در ساختار یعنی: نمود داستانی و روایتگونه، تصاویر بکر و بدیع، ماجراهای تصویری، بهعلاوه بخشهای متمایز اما پیوستۀ متن که قابلیت تبدیل آن را به یک فیلمنامۀ سهپردهای نشان میدهد، در تطابق با یک داستان خوب سینمایی برای اقتباس اشاره شده است. در ضمن به محتوای غنی و فلسفۀ اخلاقی اثر همراه و همخوان با فضا و تصاویر ارائه شده در آن، به عنوان زمینهای مناسب برای اقتباس فیلمنامه¬ای سینمایی و ساخت فیلمی ارزشمند توجه شده است.
خلاصه ماشینی:
بـا ايـن توصـيف ، بـه ويژگي هاي اين اثر در ساختار يعني : نمود داستاني و روايتگونه ، تصاوير بکر و بديع ، ماجراهـاي تصويري ، به علاوه بخش هاي متمايز اما پيوستة متن که قابليت تبديل آن را به يک فـيلم نامـة سه پرده اي نشان مي دهد، در تطابق با يک داستان خوب سينمايي بـراي اقتبـاس اشـاره شـده است .
در ذيل صفت روح حيواني و نتايج آن فضا و ماجرا اين گونه تعريف مي شود: يـافتم بـر کـران روم و حبــش شهري انـدر ميان آتش خــوش انـدرونش نـو و بـرونش مسـن تربتش جاذب و هــــواش عفـن ميوه دارانش سرنگون از تـــاب همچو ســاية درخت بر لب آب رستني هـــاش چـون دل دانـا شاخ در شــيب و بيـخ در بــالا (سير العباد، ابيات ٥٦ تا ٥٩) ابتدا شاعر، فضايي عجيب و پر از شگفتي را کـه گـويي همـه چيـز در آن واژگـون است به عنوان فضاي تصويري توصيف مي کنـد و پـس از آن حـال و وضـع شخـصيت مسافر (که گويي خودش است ) و کارهايي را که انجام مي دهد، چنين مي آورد: ديـدة پاک بيـن چـو بـگشــادم چون ستوران به خوردن استـادم گلـة شير و گــــور مي ديـــدم جوق ديــو و ستور مي ديـــــدم همه غمنـاک طبع وخـرم ديـــن همه بسيـارخوار و انـدک بيـــن من و ديو و ستور چون دد و دام مايل جاه و خورد و خفتن و کام (همان ، ابيات ٨٧-٨٩ و ٩٣) سنايي در اين چند بيت ، هم به صورت توصيفي و هم به صورت ايجـاز، حـال و روز مسافر و ساير موجودات حاضر در اين فضا را نشان مي دهد و پس از آن مي گويد: راست خواهي مرا در آن منــزل سير شد زين گرسنه چشمان دل (همان ، بيت ٩٥) که مسافر از اين شرايط و فضا خسته مي شود و مي خواهد شرايط و فضا را تغيير دهـد، بنابر اين : روزي آخـــــر به راه باريکــــي ديــــدم انــدر ميـان تاريکــي (همان ، بيت ١٠٧) با پيدا شدن پير راهنما و نور هدايت عقل ، شخصيت براي تغيير فضا اقدام مي کنـد و همراه با تغيير فضا و تـصاوير داسـتان ادامـه مـي يابـد.