چکیده:
امروزه مسئله وابستگی به مواد مخدر به صورت یک مشکل جهانی درآمده است و عوارض ناشی از آن از جنبه های مختلف بر جامعه ضربه وارد می کند. "خانواده" به عنوان عنصر اصلی جامعه در پدیدآئی و درمان این اختلال نقش به سزائی دارد. از جمله روشهای روان درمانی برای درمان اختلال وابستگی به مواد گروه درمانی و آموزش خانواده می باشد. بر این اساس در این پژوهش به بررسی تاثیر گروه درمانی با ساختار و آموزش خانواده در کاهش میزان تمایل به مصرف مواد و کاهش فراوانی عود در بیماران دارای تشخیص وابستگی به مواد افیونی مراجعه کننده به مرکز بازتوانی اعتیاد سازمان بهزیستی شهر اصفهان، پرداخته شد. روش پژوهشی مورد استفاده، روش شبه تجربی از نوع پس آزمون همراه با پیگیری 2 ماهه بود. بدین منظور 3 گروه 14 نفره از بین بیماران فوق که سم زدائی را با موفقیت طی کرده بودند به صورت تصادفی انتخاب شدند. گروه اول به عنوان گروه آزمایش 1، یک دوره 8 جلسه ای گروه درمانی و همسران آنان نیز یک دوره 8 جلسه ای آموزش خانواده دریافت کردند. گروه دوم به عنوان گروه آزمایش 2، صرفا یک دوره گروه درمانی 8 جلسه ای دریافت کرد و گروه سوم هم به عنوان گروه گواه از بین بیماران سم زدائی شده همان مرکز به صورت تصادفی انتخاب شدند ولی مداخلات مذکور را دریافت نکردند. برای سنجش میزان عود، از ابزار آزمایشگاهی رنگ سنجی نازک لایه (TLC) و برای سنجش میزان تمایل به مصرف مواد از مقیاس پیش بینی عود (RPS) استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره حاکی از آن بود که گروه درمانی همراه با آموزش خانواده و گروه درمانی بدون آموزش خانواده موجب کاهش معنادار تمایل به مصرف مواد در مرحله پس آزمون می گردد (.000=p)، ولی در مرحله پیگیری تاثیر معنی داری بر تمایل به مصرف مواد ندارد. همچنین نتایج پژوهش حاکی از آن بود که دو گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه تفاوت معنی داری در فراوانی عود در مرحله پس آزمون نداشتند. در مرحله پی گیری دو ماهه، گروه آزمایش 1 و 2 کاهش معناداری را در فراوانی عود نسبت به گروه گواه نشان دادند (p=0.002)، ولی بین دو گروه آزمایشی نه در میزان تمایل مصرف مواد و نه در فراوانی عود در مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتایج نهائی پژوهش حاضر حاکی از آن است که مداخله گروه درمانی به عنوان یک مداخله روان شناختی، کارائی موثری در کاهش میزان عود این بیماران دارد، از سوی دیگر، اگر چه آموزش خانواده در ظاهر تاثیر معناداری بر کاهش عود ندارد، اما توانائی بالقوه و بالائی در کاهش "تنیدگی" اعضای خانواده این بیماران و همچنین راهنمائی آنان در چگونگی برخورد با بیمار در دوران پر تنش اولیه بهبودی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"این نتایج نشان میدهدکه تفاوت مشاهدهشده بین میانگین نمرات باقیمانده«میزان وسوسه»و«میزان میل»3 گروهآزمایش 1 و 2 و گواه در مرحله پسآزمون در مجموع با یکدیگر معنادار میباشد(0/05 <p)؛ پس نتیجه گرفته میشود که مداخلات گروه درمانی همراه با آموزش خانواده و گروه درمانیصرف باعث کاهش معنادار«میزان وسوسه»و«میزان میل»آزمودنیهای گروه آزمایش 1 و 2 نسبتبه گروه گواه در مرحله پسآزمون شده است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)جدول 4 شامل فراوانی عود و پاکی در گروههای پژوهشی در مراحل پسآزمون و پیگیریمیباشد؛نتایج آزمون خی دو حاکی از عدم تفاوت معنادار بین فراوانی عود دو گروه آزمایشیدر مقایسه با گروه گواه در مرحله پسآزمون میباشد؛لذا میتوان گفت که گروه درمانی همراه با و بدون مداخله آموزش خانواده تأثیر معناداری بر کاهش فراوانی عود در مرحله پسآزموننداشته است،کما این که دو گروه آزمایشی نیز نسبت به همدیگر،تفاوت معناداری را در فراوانیعود نشان نداند.
*به علاوه،در تبیین یافتههای این پژوهش مبنی بر عدم تفاوت فراوانی عود گروههای آزمایشی در مرحله پسآزمون نسبت به گروه گواه،به این نکته هم توجه داشت که اولاجامعه آماری این پژوهش را معتادان خود معرف مراجعهکننده به یک مرکز بازتوانی تشکیلمیدادند و قاعدتا خود معرف بودن این بیماران میتواند بیانگر این مسئله باشد که بیماران گروهگواه هم دارای یک تمایل اولیه و انگیزشی اولیه برای ترک بودهاند و قاعدتا صرف وجود اینانگیزش یا اتفاقاتی که منجر به اقدام به ترک آنان شده،باعث تداوم پاکی آنان تا مرحله پسآزمون شده است.
. esuba ecnatsbus dna ypareht puorg no eussi laiceps eht ot noitcudortnI.
esuba gurd erac htlaeh gnisuba etaipo fo tnemtaert rof ypareht puorg dna enoxertlaN."