چکیده:
به دنبال رفع محدودیت از بازار در دوره تاچر و ریگان، صورتهای فرهنگی تبدیل به کالا شدند. معنویت به عنوان یکی از شیوههای متعدد شکلدهی به احساسات فرد برای رسیدن به اهداف نئولیبرالیستی و به عنوان وسیلهای برای کنترل افکار کودکان و نسل جدید به کار گرفته شد. این مقاله برای درک بهتر شیوه شکلدهی نئولیبرالیسم به مفهوم «معنویت»، برخی از مشکلات تعریف و کاربرد کنونی این واژه را در سه مرحلهی ابهام و گنگی این واژه، ارتباط این واژه با دین و تبدیل این واژه به یک برند تجاری مورد بررسی قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"در چنین فضایی، معنویت به یکی از شیوههای متعدد شکل¬دهی به احساسات فرد بر حسب رژیم جدیدی از قدرت تبدیل میشود که این بار تحت سلطه سرمایهگذاری مشارکتی و نیاز به نیروی کار انعطاف¬پذیر و سازگار در آمده است.
این موضوع نشاندهنده چرخش از مرحله پیشین یعنی کاوش معنوی «مشتری¬مدار» که به آزادی فرد در انتخاب مسیر زندگی خود تأکید داشت، (اساس لیبرالیسم مدرن) به یک مصرف¬گرایی «شرکت¬مدار» است که تابع علاقه فرد به ایدئولوژی مصرف¬گرایی و مطالبات دنیای داد و ستد (نئولیبرالیسم) است.
به نمونههای زیر از عنوانهای کتابهای معاصر توجه کنید: معنویت و آموزش و پرورش معنویت و روان درمانی معنویت و پزشکی معنویت و پرستاری معنویت و سلامت روان معنویت و چند فرهنگی معنویت و محل کار معنویت و داد و ستد معنویت و مدیریت معنویت و جوان، پیر و بالغ معنویت و مرگ معنویت و بشقاب پرنده پیدایش مفهوم مدرن «معنویت»، بازتابی از انعطافپذیری مداوم واژه «معنوی» و شکلگیری آن بر اساس اوضاع سیاسی در حال تغییر است."