چکیده:
امروزه دیگر بیماری و مرگ از وقایعی نیستند که منحصرا از نظر زیستی قابل بررسی باشند بلکه با عوامل گوناگون و متعدد اجتماعی- فرهنگی ارتباط دارند. سرطان سینه یکی از بیماری هایی است که با مبتلا کردن زنان تاثیرات زیان باری بر زندگی اجتماعی می گذارد. با توجه به این که درمان این بیماری چنانچه در مراحل اولیه شناسایی شود، نتایجی مطلوب تر را در پی خواهد داشت، بسیار ضروری است تا زنان از آگاهی کافی، نگرش مثبت و عملکرد مناسب در این زمینه برخوردار باشند. این پژوهش به صورت مقطعی و در مورد 305 نفر از دانشجویان انجام شده است. شیوه ی نمونه گیری سهمیه ای بوده و در نهایت، افراد به صورت تصادفی ساده گزینش شده اند. پرسشنامه، ابزار پژوهش بوده و از نرم افزارSpss جهت تجزیه و تحلیل داده ها بهره گیری شد. بر اساس یافته ها، آگاهی 1/43درصد از افراد مورد مطالعه پایین بوده و 32/34 درصد نسبت به خودآزمایی سینه، نگرش منفی داشته اند. هم چنین، تنها 3/2 درصد به صورت منظم اقدام به انجام خودآزمایی سینه می کنند. بنابر نتایج یاد شده، تلاش در راستای آموزش بیش تر زنان و ارتقای آگاهی آن ها بسیار ضرورت دارد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اهمیت و ضروروت پژوهش در این زمینه و توجه به اینکه دانشجویان در ابتدای سن خودآزمایی قرار داشته و با این حال، یکی از گروههای مرجع در جامعه بشمار میروند و میتوانند آگاهی خود را جهت عملکرد مناسب بکار گرفته و آن را به دیگران نیز انتقال دهند و باعث بالارفتن سطح آگاهی دیگران شوند، این انگیزه در پژوهشگران ایجاد شد تا عوامل اجتماعی فرهنگی مرتبط با آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان دختر را نسبت به خودآزمایی سینه بررسی کنند.
به همین دلیل، این پژوهش با هدف بررسی و شناخت آگاهی، نگرش و عملکرد دانشجویان نسبت به خودآزمایی سینه و عوامل اجتماعی- فرهنگی مرتبط با آن انجام شده است.
آنچه از آمار موجود در این بررسی و دیگر مطالعات انجام شده در این زمینه استنباط میشود این است که زنان دارای آگاهی کافی نسبت به خودآزمایی سینه نیستند و بیشتر دانشجویان مورد مطالعه در این پژوهش آگاهی بالا و نگرش مثبت ندارند.
همانگونه که در بالا گفته شد، نتایج این مطالعه نشان میدهد شاهد آگاهی بالا و نگرش مثبت و در نهایت، عملکرد مناسب نسبت به خودآزمایی سینه در میان دانشجویان که گروه مرجع در جامعه هستند، نمیباشیم.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که اگر آگاهی زنان نسبت به سرطان سینه و خودآزمایی ارتقا یابد و آنها بدانند که درصد بالایی از این بیماری چنانچه در مراحل اولیه کشف شود، قابل درمان است، آیا باز هم هیچ اقدامی جهت شناخت اولیه و در نهایت پیشگیری از بیماری نمیکنند؟ این موضوع زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که بدانیم این ناآگاهی و نگرش منفی زنان نسبت به سلامتی به نسلهای بعدی نیز انتقال مییابد."