چکیده:
نوشتار حاضر کوششی است برای تحلیل و واکاوی داستانهایی که نویسنده از درگیری در طرح پیگیر داستان طفره رفته و به نقش گزارشدهنده صرف بسنده کرده است. شایعترین روش برای دستیابی به چنین طرحی، بازنویسی واقعهای است که در کتاب یا دفترچه خاطرات ثبت شده و نویسنده وانمود میکند به طور تصادفی به دست او رسیده و به عنوان ناشری امین آن را بیکم و کاست منتشر کرده است. در اندک مواردی نویسنده سهم بیشتری برای خود در نظر گرفته و در مقام مترجمی دقیق متن اصلی را-که عموما مربوط به دورانی قدیم است- به زبان امروز برگردانده است. در مواردی دیگر نویسنده نقش فعالتری برای خود قائل میشود. در مجلس نقل راوی، شاهد و ناظر بر حادثهای خاص، مینشیند و گاه با پرسشهایی او را به توضیح و تفصیل بیشتر وامیدارد، سپس شنیدههای خود را به طور کامل و با امانتی ستودنی- که مرتب به رخ خواننده کشیده میشود- ثبت میکند و به ظاهر و بیواسطه اظهارنظر شخصی به خواننده انتقال میدهد. از همین رهگذر نویسنده گاه به نقل داستان یا ماجرایی میپردازد که حول محور شیئی خاص صورت گرفته که وجود آن شیء همچون طلسم با رویکردی تابومانند، زندگی قهرمان داستان را دگرگون کرده است. در مواردی این شیء تأثیرگذار به اتاق، خانه یا محوطهای که ورود به آن برای قهرمان ممنوع بوده است، تحویل و تبدیل میشود. در اینجا نیز نویسنده به جز نقل مو به موی حوادث، نقش دیگری بر عهده نمیگیرد. استفاده از تکنیکهای یادشده برای تقلیل نقش نویسنده موجب پیامدهایی خاص در داستان میشود؛ از آن جمله است: مستندسازی و بیان داستان در لحظه؛ بهرهمندی از نقش تقدیر و تحمیل امر مقدری که محتوم بودن آن کاملا قطعی است، زیرا درگذشته اتفاق افتاده و از این رو امکان هیچ دخل و تصرفی در آن وجود ندارد؛ بهرهمندی از پدیده فرافکنی، به طوریکه نویسنده را قادر میسازد بدون درگیری مستقیم در روایت، سر دلبران را در حدیث دیگران بازگوید.
خلاصه ماشینی:
"آیا واقعا در سحرگاه«روز پنجشنبه ششم جمادی الاخر،سنۀ سبع و ثلاثین واربعمائه نیمۀ دی ماه پارسیان سال بر چهارصد و چهارده یزد جردی»،رؤیای صادقهذهن و اندرون غفلتزدۀ ناصر خسرو را بیدار و متنبه کرده است؟آیا در بهار سال 656 سعدی به قصد عزلتگزینی روی از مصاحبت یاران در پوشیده بوده است؟آیا بیم آنمیرفته که میگوئل سروانتس از فرط ناتوانی در نگارش مقدمه از انتشار کتاب پرآوازۀخود صرفنظر کند آیا یوستین گودر نامههای معشوق سنت اگوستین را در جعبهای درکنج کهنهفروشی در بوثنوس آیرس یافته و آن را بیکموکاست منتشر کرده و آیا در11 اوت 1968،کتابی به دست اومبرتو اکو داده شده که به قلم شخصی به نام آبه والتدر پاریس به سال 1842 منتشر شده که خود برگردان فرانسوی دست نوشتۀ ادسو،اهلملک راهب آلمانی فرقۀ بندیکتین،در قرن 14 میلادی است؟ این نوشتار کوششی است برای پاسخ به پرسشهایی از این دست و از این رهگذربه واکاوی و تحلیل قصههایی میپردازد که نویسنده خود را از درگیری در طرح پیگیرداستان کنار نگه داشته است تا در گریز از ایجاد معنای روشن و معین،به خلق و تبیینارتباطی دیگر میان انسان و جهان دست زند.
افزون بر آن و به موازات آنکه راوی میتواند روایتشوندهای درذهن فرض کند و با حضور او داستان را به پیش برد،«خوانندۀ واقعی[نیز]در مواقعمعینی در موقعیت خوانندۀ ضمنی تصرف و مداخله میکند و درست به همین دلیل است که روند و شیوۀ فضاهایی خالی22در روایت باید بسیار جدی گرفته شود(کوبلی،2003:141)."