خلاصه ماشینی:
"در این نوع تعلیم و تربیت ما دیگر از دانشآموزان نمیخواهیم کشفیات دانشمندان گذشته را حفظ کنند،بلکه به آنها یاد میدهیم همانند دانشمندان،مکتشف و خلاق بار بیایند و به تحقیق در زمینه پرسشهای اصلی زندگی خود پرداخته تا خودشان آنها را کشف کنند؛و به این ترتیب محقق و دانشمند باشند نه تکرارکننده طوطیوار نتایج تحقیقات گذشتگان.
اما دلیل بازگشت این برنامه به سوی فلسفه(و البته با تعریفی نو از فلسفه)چیست؟فلسفه چگونه میتواند به کمک تعلیم و تربیت بشتابد؟فلسفه چگونه میتواند از طریق آموزش و پرورش به سطح جامعه بیاید و به افکار و اندیشههای اجتماعی عمق و ژرفا بخشد؟ قبل از همه لازم است یادآوری شود که در اینجامنظور از کمک فسلفه به تعلیم و تربیت این نیست که در کلاسهای درس،فلسفۀ محض یا مکاتب فلسفی آموزش داده شود.
یعنی دوباره ذهن دانشآموزان تبدیل به حوضی شود که در آن یک دسته اطلاعات فسلفی هم ریختهایم در حالی که قرار است ما با وارد کردن فلسفه به تعلیم و تربیت آموزش را از این نقص رها سازیم.
به عبارت دیگر او به دیگران کمک میکرد تا خودشان (به تصویر صفحه مراجعه شود)%FKG062G% حقایق را کشف کنند،نه اینکه آنها را به صورت حاضر و آماده تحویل نمیداد،سقراط در واقع الگویی از تفکر عمیق فلسفی را برای مستمعانش فراهم میکرد تا آنها با مشاهده مهارتهایش یاد بگیرند که چگونه باید تفلسف کنند.
و عجیب این است که به جای این کار فقط برخی متون دینی و فلسفی وارد آموزش و پرورش شده است و تلاش میشود مربیان دانشآموزان دست کم در مدرسه شئونات دینی و اسلامی را حفظ کنند."