چکیده:
سعادت و غایت مطلوب انسان از نگاه فیلسوفان مسلمان قابل انقسام به بخش های مختلف بوده و معنایی منحصر به یک امر ومصداق واحد نیست؛ ازاین رو، از جهات و ابعاد گوناگون و به اعتبارات و حیثیات متعدد به تقسیم آن پرداخته اند. این نوشتار می کوشد بنیادی ترین تقسیمات مطرح در زمینه سعادت وغایت کمال آدمی در فلسفه اسلامی را از حیث روش های کاربسته شده در این تقسیمات، محتوا، جامعیت و مانعیت بررسی و نقادی نماید. براساس مطالعه و تحقیق انجام شده درجوانب مختلف موضوع وکلمات و تعبیرات حکیمان چنین برمی آید که مهم ترین این تقسیمات، یعنی تقسیم سعادت به «حسی و عقلی»، «فردی و جمعی »، «انسی و عقلی» و «دنیوی و اخروی » و نیز تقسیم به اعتبار معتقدات از جهاتی چند جای تردید و انتقاد دارند؛ زیرا براساس برخی آرا سعادت حسی حاصل از ادراکات حسی از یکسو نفی گردیده و از دیگرسو، با وجود جزم به سعادت فطری، تنها قسیم سعادت عقلی دانسته شده است، اما سعادت انسی مورد تاکید ازجانب بعضی فیلسوفان بدون سعادت عقلی تحقق ندارد و در واقع از مراتب آن به شمار می آید و سعادت جمعی برغم جایگاه آن در نیل به سعادت فردی مورد اهتمام چندان واقع نشده و نیز زوایای سعادت اخروی آن گونه که متوقع از مباحث حکمی است، مورد عنایت و روشنگری قرار نگرفته و این نکات ضرورت نگاه مجدد و انتقادی در این زمینه را ایجاب می نمایند.
Muslim philosophers believe human's desirable goal and felicity is divided into different parts and does not have one specific meaning and referent; therefore they have divided it from different perspectives and dimension and from various respects. This article will try to investigate and criticize the most basic divisions of human's felicity and farthest perfection posed in Islamic philosophy; it will criticize the methods used in these divisions، their content، comprehensiveness and comperhemirenem inclusirenell. A study and research of the different aspects of this subject and the words and statements of the theosophists shows that the most important divisions of felicity are questionable and doubtable; such as the following divisions: sensible and rational felicity، individual and collective felicity، human and rational felicity، this worldly and the other worldly، and also the division of felicity based on the belief. This is because some deny sensible felicity which is resulted from sensible understandings، and also believe innate felicity، which definitely exists، is the only homogeneaus of rational felicity; the human felicity، emphasized by some philosophers، may not be accomplished without rational felicity and is in fact one of its degrees; the collective felicity، despite its great effect on achieving personal felicity، is not sufficiently noticed; and the different aspects of the other worldly felicity is not noted as is expected from the theosophical discussions. These points make it necessary to have a second critical look at this subject.
خلاصه ماشینی:
"در مقابل،اغلب حکیمان با تردید در وجود لذتهای حسی به تأویل آنها پرداخته و غیر حقیقی بودن آنها را مورد تأکید قرار میدهند که خود این طبقه از فلاسفه بر دو دستهاند:عدهای بر این عقیدهاند که چون ماهیت سعادت و لذت حسی صرف بازگشت از رنج و الم است،نه نیل به کمال و مطلوب ملایم با نفس،لذا حقیقت آن قابل اثبات نیست و اگر لذتی به این عنوان شناخته میشود از باب م جاز و تأویل است،نه سعادت حقیقی؛چنانکه فخر رازی میگوید:«اگر لذتهای حسی مورد تأمل قرار گیرند،لذت نخواهند بود،بلکه حاصل آنها بازگشت به دفع آلام است و دلیل بر آن این است که انسان به هر میزان گرسنهتر باشد،التذاذش از خوردن بیشتر و کاملتر است و هر قدر کمتر گرسنه باشد،التذاذش از خوردن اندک است و سایر لذتهای حسی از قبیل وقاع و غیر آن نیز اینچنیناند،که اگر انسان فاصله بیشتری از آنها داشته باشد،به همان میزان،التذاذش افزایش مییابد.
تقسیم سعادت به اعتبار معتقدات فارابی میگوید:«سعادت،برترین خیرات و بزرگترین و کاملترین آنهاست،که با حصول آن،نیاز به تحصیل مطلوب دیگری نیست،و چنین امری شایستهترین حقیقتی است که میتوان به آن اکتفا و اعتنا کرد،و دلیل بر این معنا ایمان انسانها به امور مبین یا مظنون است که از رهگذر آنها به سعادت بودن معتقد خود تأکید میکنند؛زیرا برخی ثروت را سعادت میدانند،برخی بهرمندی از لذت و برخی سیاست و برخی علم و برخی دیگر سعادت را در غیر این امور میبینند»(فارابی، 1890،ص 229)و در اشاره به وجه مشترک تمامی این اعتقادات میافزاید:«و هریک از اینها آنچه را که سعادت علی الاطلاق میدانند،همان را برترین و بزرگترین و کاملترین خیرات میدانند»(همان)."