خلاصه ماشینی:
"البته سوای این جریانات و در مقابل آنها روایت «رسمی»رژیم پهلوی قرار داشت که کودتای 28 مرداد را به عنوان«قیام ملی» معرفی میکرد،اما به عللی که خود جای بحث جداگانه دارد،این تاریخ «رسمی»هیچگاه نتوانست بین روشنفکران نفوذ و پایگاهی بیابد در هر صورت آنچه مهم است این است که بحثهایی که تاکنون صورت گرفته عمدتا درباره وقایع و جریانهای سیاسی بوده،و نقش اندیشهها و ایدئولوژیها کمتر مورد بررسی و تحلیل واقع شده است.
آقای دکتر برزین نیز در مقاله خود این شیوه استدلال را با مهارت تمام به کار بستهاند ایشان که روش«تجویزی»خود را با همان مقالهشان«امید به تحکیم سنتهای سالم سیاسی»آشکارا اعلام کردهاند با پیشگویی حیرت انگیزی موضع سیاسی و عقیدتی این نگارنده را از همان ابتدا روشن نمودهاند:«حرفهای آقای غنی نژاد(علیرغم تجدید نظرهایی که پیشنهاد میکنند)اساسا در چهار چوب نظریه تجدد طلبی کلاسیک ایرانی است.
آقای برزین با ادمه روش خاص«کشف و شهود»خود،پیشگویی قبلی را به نحو دیگری تکرار میکنند:«اینکه ما جبهه ملی(و اندیشه مشروطه خواهیاش)و حزب توده(و اندیشه مارکسیستی وابستهاش)و حزب رستاخیز(و اندیشه تجدد طلبانه مقتدرانهاش)را با یک چوب برانیم(و در ظاهر بر این مبنا که آنها هر یک به نوعی،به دخالت دولت در جامعه اهمیت میدادهاند)و همه را در یک کفه قرار دهیم یک علت دارد و آن این است که آقای غنی نژاد،تحول سیاسی جامعه را ضرورت فوری نمیدانند و معیار اصلی را تحول اقتصادی(آنهم به معنی تقویت بخش خصوصی و بازار آزاد)دانستهاند.
وقتی جامعه مدنی وجود ندارد چگونه میتوان از بخش خصوصی سخن گفت؟ این ادعای آقای کاتوزیان که قدرت سیاسی در ایران به علت خصلت استبدادیاش همیشه،یعنی بیش از دو هزار سال،فاقد مشروعیت بوده است پذیرفتنی نیست."