چکیده:
در این مقاله امکان نقد قوه حکم به مثابه یک کل را بر اساس نظریه قوای ذهن و متناظر با آن قوای شناختی و تقسیم بندی فلسفه توضیح خواهیم داد و ضرورت آن را بر اساس نظریه گذار و ماهیت ذهنی آن، بدون در نظر گرفتن اقتضائات و نتایج اخلاقی آن، بررسی خواهیم نمود و ملاحظه خواهیم کرد که تحقق گذار فقط از رهگذر کارکرد تاملی قوه حکم امکان پذیر است. بنابراین مبنای ضرورت نقد قوه حکم، کارکرد تاملی قوه حکم خواهد بود. اما در خصوص مبنای امکان نقد قوه حکم، تامل صرف را که کارکرد خاصی از قوه حکم تاملی است به عنوان مبنای امکان احکام زیباشناختی یا نقد قوه حکم در نظر خواهیم گرفت و کارکرد تاملی قوه حکم را به عنوان مبنای امکان احکام غایت شناختی، تا تصویر کاملی از مبنای امکان و ضرورت نقد قوه حکم به مثابه یک کل، ارائه دهیم.
خلاصه ماشینی:
"نهایتا از آنجاکه مفهوم استعلایی غایتمندی که به عنواناصل ذهنی قوۀ حکم در نظر گرفته میشود همان مفهومواسطی است که گذار از نظری محض به عملی محضرا تحقق میبخشد(مفهومی که فقط بیانگر یگانهشیوۀ( trA egiznie تأمل دربارۀ اعیان طبیعت است واز رهگذر آن میتوان طبیعت را به نحوی اندیشید کهگذار از یک شیوۀ اندیشیدن به یک شیوۀ دیگر اندیشیدنامکانپذیر شود،مفهومی که از رهگذر آن میتوان باوحدتی نظامیافته تحت قوانین صرفا تجربی مواجه شد&%00707FEMG007G% که موجب لذت برای ما میشود)و از آنجاکه این نحوغایتمندی اعیان طبیعت فقط در تأمل صرف و فقطبرای قوۀ حکم و به نحو ذهنی،تحقق مییابد و چون ازدیدگاه کانت اصل استعلایی قوۀ حکم همان اصل ذهنیذوق است5و نقد استعلایی قوۀ ذوق یا قوۀ حکمزیباشناختی باید اصل ذهنی ذوق را به مثابه اصل پیشینیقوۀ حکم در کارکرد تأملی آن،بسط دهد( nlekciwtne )و توجیه کند( negitrefthcer )( 661:dibI )میتوان نتیجه گرفت که اصل استعلاییقوۀ حکم معطوف به تأمل صرف است که در اینپژوهش آن را به منزلۀ یک کارکرد خاص قوۀ حکمتأملی به عنوان مبنای امکان نقد قوۀ حکم زیباشناختی درنظر گرفتیم تا بتوان میان مبنای امکان دو دسته از احکامصرفا تأملی یعنی احکام زیباشناختی و احکام غایت-شناختی تمایز در نظر گرفت."