چکیده:
به نظر می رسد هیچ گروهی نیست که قربانی تصویرسازی مبهم، مخدوش و اقتدارطلبانه نشده باشد. بر این اساس مقاله قصد دارد در چارچوب نظریه «شرق شناسی» به تحلیل تصویری بپردارد که در آثار مکتوب، درباره «کردها» ارایه شده است. این مقاله نشان می دهد که در اسناد بررسی شده کلیشه های شرق شناسانه در مورد «کردها» اعمال شده است.
خلاصه ماشینی:
"او در عوض به بررسی دو وضعیت میپردزاد:نخست از لحاظ روششناختی مطالعۀاقتدار فکری یا«موقعیت استراتژیک»را بررسی میکند که عبارت است از نوعی راه توصیف موضعمؤلف در یک اثر نسبت به مطالب شرقشناسانهای که وی دربارۀ آن قلمفرسایی میکند و دیگری«سخت استراتژیک»میباشد که عبارت است از نوعی راه تجزیه و تحلیل رابطه بین متون و طریقهای کهگروههایی از متون،انواع متون و حتی شاخههای متون از آن طریق در میان خود و سپس در سطح کلفرهنگ مربوط تمرکز و قدرت مراجعه به دست میآورند(همان:45).
رندل با این سخن به نوعی اشاره میکند که خود از این نگاه سطحی به موضوع فاصله گرفته ودستکم نسبت به آن بیطرف است؛او گمان میکند بیطرفی درخور توجهی دارد و حتی به نفعکردها خواهد نوشت؛به نظر نمیرسد توانسته باشد از الگوی کلیشهای شرقشناسانه خلاصی یابد.
او میگوید:«دیداری که در سال 1975 از یک منطقه داشتم مردم منطقهنظر لیچ را دربارۀ اینکه چه سهمی از غله را به«آغا»(ارباب)میدادند کاملا نادرستمیدانستند،لیچ خود هرگز به چشم ندید که چقدر میدهند»(بروینسن:181)؛اما این اطلاعاتیکه لیچ بدین شکل از روی حدس و گمان کرد آورده،سالهای بعد همواره یکی از اسناد و مراجعمطالعه درباره کردها بوده است.
اگر اینگونه باشدمیتوان کل تاریخ را با این فرض که حدس و گمان است،بیاساس تلقی کرد{o1o}؛برای مثال بروینسن بهمطالعۀ برکن(1976)دربارۀ ایالات امپراتوری عثمانی اشاره میکند و آمارها و ارقام وی از سدههایشانزدهم را مفید میداند(همان:228).
مفهوم لومپن پولتاریا نیز مفهومی است که صرفا در جامعهای بورژوایی غربی(یاهربورژوازی دیگری)که همواره طبقۀ پرولتاریا و لومپن پرولتاریا را با خود دارد و شاید هماکنون همنتوانم در جامعۀ کردستان قشر لومپن پرولتاریا به معنای آنچه مدنظر بروینسن است،پیدا کرد؛همینموضوع در مورد مفهوم فواحش نیز صدق میکند."