چکیده:
در این نوشتار، قاعدۀ لطف و ثمرات آن بررسی و نقد میشود. استفاده از این قاعده برای اثبات نبوت و حجیت اجماع و نظایر آن محل تأمل است و کلیت این قاعده جای بحث دارد. نمیتوان گفت واجب است که خدا هر لطفی را _ چه مقرب باشد چه محصل_ موهبت کند، حتی اگر نبودش نقض غرض باشد؛ زیرا گاهی یک غرض با غرض دیگر تزاحم پیدا میکند. از سویی با فرض تمامیت ادله در مقام ثبوت، در مقام اثبات و تشخیص مصداق لطف واجب، علم ما نمیتواند معیار باشد. لوازم این قاعده نیز فاسد است. در این نوشتار، ادلۀ گوناگون با تقریرات مختلف تبیین و بررسی میشوند.
In this article، the Principle of Grace (of God) and its benefits are examined and criticized . The use this rule to prove the validity of prophecy and the inevitability of consensus and so on needs to be reflected upon and the rule in its generality is debated. In other words، it is not necessary to say that God 's favor – whenever possible، deserved or bestowed – should always be granted، even if the absence of it is self-defeating because sometimes a purpose is in conflict with another purpose . Meanwhile، given the totality of the evidence as proof، our knowledge as humans is not sufficient for proper identification of proof or recognition of the necessary favor. The tools for proving this rule are also corrupt. In this paper، various arguments in exposition and explanations are discussed.
خلاصه ماشینی:
بیان سادۀ این قاعده این است که خدا باید بر بندگان خود لطف کند؛ اما آیا هر لطفی واجب است؟ مراد از لطف و وجوب آن بر خدا چیست؟ راه تشخیص لطف واجب و دلایل این قاعده کدام است؟ آیا این قاعده در قرآن و سنت هم ریشه دارد؟ دغدغه علما در این بحث چه بوده است و چرا بر دفاع یا مخالفت با آن پافشاری شده است؟ چه نقدهایی بر این قاعده شده است و این نقدها تا چه حد واردند؟ آیا بدون پاسخ به این پرسشها میتوان با چند مثال نقض، پروندۀ این قاعده را به راحتی بست؟ لطف بهطور خلاصه از آن جهت که فرد مکلف را در اطاعت خدا یاری میکند _ یعنی او را به انجام عبادت نزدیک مینماید _ مقرب نام دارد و اگر با نبودش نقض غرض شود _ یعنی بدون آن عبادت اختیار نشود و با وجود آن عبادت حاصل شود _ محصل نام دارد.
ثالثا، استدلالی که برای قاعدۀ لطف ذکر شده است با توجه به تقریر سوم این مقاله، بر لطف مقرب منطبق نیست و تنها با لطف مقربی که محصل باشد همخوانی دارد .
با توجه به تعریف لطف محصل، طبق معنای دوم غرض نیز صغرا صادق است؛ زیرا _ همانطورکه در نقد تقریر اول ذکر شد _ صغرا به این جمله تبدیل میشود: هر لطف محصلی موجب میشود که امکان یا استعداد اطاعت در انسان به وجود آید.