چکیده:
در هر داستانی، همزمان با خلق داستان روایت نیز همراه آن خلق می شود؛ زیرا داستان در قالب کلمات و عبارات هویت می یابد و از طریق صدایی درونی به متن منتقل می شود، این صدا متعلق است به راوی یا فردی که روایت را برای ما بازگو می کند. راوی می تواند از دیدگاه های متفاوتی از درون یا برون، داستان را برای ما روایت کند که به این دیدگاه زاویه دید گفته می شود و انتخاب آن بسته به نظر و سلیقه نویسنده داستان است. عطار در اسرار نامه خود بسته به موقعیت های مختلف از دیدگاه های متفاوتی داستان را روایت می کند و در اغلب موارد زاویه دید و راوی را در یک داستان واحد چندین بار تغییر می دهد، در برخی موارد، عطار، روایتی را در دل روایتی دیگر قرار می دهد. بنابراین روایت چند سطحی ایجاد می شود که هر کدام را جداگانه می توان بررسی کرد. راوی در داستان های اسرارنامه اصولا واضح و آشکار است، ولی اغلب در پایان داستان با دیگر راویان به گونه ای همانند می شود که نمی توان آن را باز شناخت. عطار به طور کلی در اسرارنامه از هفت راوی استفاده می کند که در این مقاله نوشته به آن به صورت مفصل پرداخته شده است. روش علمی تحلیل روایت بر اساس دیدگاههای زبان شناسان و ساختارگرایان ضرورتی است که تا حدی در این مقاله دنبال می شود و به این نتیجه می رسد که: در داستان های عطار، روایت در خدمت درونمایه قرار می گیرد. علاوه بر آن، شیوه روایی عطار، عموما مستقیم و خطی است و کمتر از شیوه های موجی و حلقوی بهره برده است.
In general، narration in a story is created at the same time the story is created. The identity of the stories are in the form of words and expressions، which are transferred to us by the inner voice of stories. This voice belongs to the narrators or who explain narrations to us. They can narrate the story from several voices to us which are called "point of view". They are selected purposefully by the writer. Attar has narrated in the Asrar Nameh from different points of view. Sometime he changes his point of view and the narrators in the same story. Some time Attar changes the point of view of a story in the middle of another story، so we will have polyhedral narration. In Asrar Nameh، the narrators of the stories are easily identified but sometime it is united with another narrator at the end of story so we can't recognize narrators. Attar has made use of seven narrators or points of view in Asrar Nameh.
خلاصه ماشینی:
"همچنین راوی برونداستانی است،یعنی هیچ گونه نقشی در رخدادها ندارد گاهی نیز از دیدگاه اول شخص روایت را نقل کرده است: یکی شاگرد احوال داشت استاد#مگر شاگرد را جایی فرستاد که ما را یک قرابه روغن آنجاست#بیاور زود،آن شاگرد برخاست چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت#قرابه چون دو دید احوال عجب داشت بر استاد آمد،گفت:ای پیر#دو میبینم قرابه من چه تدبیر ز خشم استاد گفتش ای بد اختر#یکی بشکن،دگر یک را بیاور چو او در دیدن خود شک نمیدید#بشد این یک شکست،آن یک نمیدید (عطار،1384،ص 84-83) این حکایت،در سطح اول روایی قرار گرفته است،اما انتقال روایت در آن وجود دارد؛به این شکل که ابتدا راوی برونداستانی با دیدگاه سوم شخص شروع به روایت داستان میکند که استادی،شاگرد دو بینی(احوال)داشت که وی را برای انجام کاری به جایی میفرستد،پس از این مرحله روایت به استاد-که راوی درونداستانی است و با دیدگاه اول شخص روایت را بیان میکند،-منتقل میشود که ظرف روغنی در آن محل است،آن را زود بیاور.
(عطار،1384،ص 54) گاه نیز راوی حکایتی را شروع میکند و سپس آن را به شخصیت داستان منتقل میکند،ولی این شخصیت به بیان سخنان خود یا به عبارتی حدیث نفس و واگویه میپردازد،یعنی در اصل،راوی اولیه ازابتدا به روایت کردن حرف دل شخصیت داستان پرداخته است،برای مثال: عزیزی بر لب دریا باستاد#نظر از هر سوی دریا فرستاد یکی دریا همی دید آرمیده#یکی فطرت به حدش نارسیده به دریا گفت ای بس بینهایت#ز آرام تو میترسم به غایت که گر موجی برآید یک دم از تو#بسی کشتی که افتد بر هم از تو (عطار،1384،ص 119) الگوهای روایتی در این کتاب،روایات به طور کلی زیر مجموعۀ هفت الگو هستند که این هفت الگو به طور خلاصه بر اساس توضیحات داده شده،به این صورتند: 1-راوی(سوم شخص،برونداستانی)-شخصیتها(اول شخص،درون داستانی)-عطار یا راوی(اول شخص،برونداستانی) این الگو شامل نتیجه و تفسیری است که نویسنده و یا راوی از داستان دارند و توصیههایی که میخواهند به خواننده بکنند."