چکیده:
مبحث مدرنیزم در عرصه های معماری و شهرسازی ابعاد گسترده ای را شامل می شود0 هر چند، از چند دهه پیش ، نقد مدرنیزم در این عرصه ها توسعه روبه تزاید داشته است ولی، از سوی دیگر، جریان دیگری تحت عنوان تفکر پست مدرنیستی نیز قدم به قدم و سنگر به سنگر مواضع به ظاهر جاویدان مدرنیزم را تسخیر نموده است0 آبشخور این تحولات را البته می توان در تحولات عمیق علم و فلسفه دانست0 همین امر باعث شده است که پست مدرنیزم تنها نقد مدرنیزم را در بر نگیرد بلکه مباحث آن حیطه های بسیار عمیق تری را پیش روی کسانی که به ویژگیهای جهان پس از مدرنیزم علاقه مندند گشوده است0 در این مقاله ابتدا مدرنیزم و پست مدرنیزم از نظرگاه جهان بینی مورد مقایسه قرار گرفته اند و سپس، بطوراجمال، تاثیرات هر یک بر مبانی نظری و عملی در معماری و شهرسازی مطرح شده اند0درنهایت این نتیجه حاصل شده است که بشر چاره ای جز پشت سر گذاشتن مدرنیزم و روی آوری به دوران پس از آن ندارد و توسعه معماری و شهرسازی اینک در گرو تبیین وتدقیق نهضت پست مدرنیزم است0
odernism in architecture ~~'- and urbanism has a wide territory. Although، criticizing the "modernism" started decades ago، another running of thought has been challenging and replacing it at the same time: post-modernism. The origin of this view is rooted in recent philosophic as well as scientific developments. Therefore، postmodernism is not only a methodof criticism، it opens a new horizon in front of the ones who explores the world after modernism.
In this essay، modernism and post - modernism world views have been compared and the impact of each one upon theoretical and practical basis has been considered. Eventually، we have to pass the modernism and enter the era of the post -modernism. From now on Architecture and Urbanism's development depends on their explaining and securitizing in this new movement.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب ما با مدار و دور تسلسل خاصی روبرو هستیم که در آن هر عاملی از سوی عوامل دیگر تایید و تقویت می شود و در ضمن به تایید و تقویت عوامل دیگر می پردازد0 به همین علت است که در نهضت مدرنیزم ما با یک نظام کامل عیار روبرو هستیم0 در نتیجه سر منشاء نظام شهرسازی مدرنیستی، همانطورکه گفته شد، جهان بینی جزءنگر است0این دیدگاه اصولی که جهان به مثابه مجموعه ای از ذرات ( اتم های) مستقل است که در کنار یکدیگر قرار گرفته اند و ارتباطی مکانیکی بین آنها برقرار است، هم در دیدگاه های فلسفی و هم در روش های علمی، بعد از رنسانس، در اروپا گسترش یافت.
بدین ترتیب مقولات جدیدی تحت عناوین عدم قطعیت و احتمالات ظهور کردند و باعث شدند که نظمی را که بشر در طی چند قرن برای جهان، در ذهن خود ساخته بود، متزلزل شود ( برای نمونه نگاه کنید به : ناصری، 1376 ؛اسکوایرز، 1376 ؛شوینگر، 1379) از سوی دیگر تفکراتی دیگر که در قالب نظریه عمومی سیستم ها مطرح شدند نشان دادند که هر پدیده ای خود یک کل است و یک سیستم تنها از کنار هم چیده شدن تصادفی ی چند عنصر نمی تواند حاصل شود بلکه عامل دیگری نیز در کار است و آن روابط بین اجزاء و چگونگی این روابط است ."