چکیده:
هری گوردون فرانکفورت مفهوم متفاوتی از عشق ارائه میدهد. او عشق را ضرورتا واکنشی مبتنی بر آگاهی از ارزش موضوع و متعلقش نمیداند، چرا که ممکن است به چیزی عشق بورزیم که در واقع ارزشمند نباشد. بر خلاف باور عموم که باید چیزهای ارزشمند را دوست داشت، فرانکفورت میگوید که ما میتوانیم به هر چیزی عشق بورزیم و عشق است که معشوق را ارزشمند میکند؛ هر چیزی که به آن عشق میورزیم برای ما مستلزم ارزش میشود چون به آن عشق میورزیم. فرانکفورت عشق به خود را خالصترین نوع عشق میداند؛ همهی ما عشق به خود را جزء خیرهایی میدانیم که همواره مهمشان میشماریم. عشق چهار خصوصیت ضروری دارد: اول، ارتباطی بیغرضانه است برای بهروزی معشوق؛ دوم، عشق شخصی است و نمیتوان برای آن جایگزینی گذاشت؛ سوم، علایق عاشق همان علایق معشوق است؛ و چهارم، عشق ورزیدن مستلزم الزاماتی برای اراده است و انتخاب معشوق در اختیار ما نیست. ما با عشق همیشه در پی هدف نهایی، هدفی که تنها به خاطر خودش برای ما ارزش دارد یعنی دارای ارزش ذاتی است، خواهیم بود و به همین دلیل میدانیم باید در چه مسیری قدم برداریم و در پی کدام یک از خواستها و امیال خود باشیم. پس دچار آشفتگی روانی نخواهیم شد و در وجود خود احساس آزادی میکنیم. در مقالهی حاضر مفهوم و اهمیت و خصوصیات عشق از دیدگاه هری فرانکفورت بررسی میشود؛ اگرچه این مقاله بیشتر جنبهی توصیفی و گزارشی دارد؛ در جمعبندی پایانی نکتهای انتقادی هم دربارهی دیدگاه فرانکفورت مطرح میشود.
Harry Frankfurt construes a different conception of love. He does not recognize love as a response to the perceived worth of the beloved, because one may love something with no value at all. In contrast to the common belief that only valuable things are to be loved, Frankfurt argues that we, by loving anything we want, make valuable what we love. Anything we love will necessarily be valuable to us because we love it. Frankfurt believes self-love to be the purest form of love. We all see self-love as one of the goods that we care about .Love has four main necessary features. First, love is a disinterested concern for the well-being of what is loved. Second, love is personal and there cannot be an alternative for the beloved. Third, the lover identifies her or him with her or his beloved; that is, they take the interests of their beloved as their own. Finally, love requires volitional necessities and we cannot choose what to love. By loving we always pursue the final end, an end which has intrinsic value for us; it is valuable for its own sake, and that’s why we always know which way to take and which desires to follow. With love; then, we will not be affected with mental confusion; instead, we will feel a sense of freedom. The present article discusses Harry Frankfurt̉ s view on concept, significance and characteristics of love. In spite of having a description format, the article includes in conclusion critics on Frankfurt̉ s view.
خلاصه ماشینی:
"در زندگی خود نباید به دنبال یافتن دلایل منطقی برای اعمالمان باشیم بلکه باید بر اساس The Reasons of Love desires to care about importance Frankfurt, H.
او عنوان میکند که ما به هدفی نیاز داریم که به خاطر خودش ارزش دستیابی دارد نه به این خاطر که وسیلهای برای هدف دیگر است، چرا که فعالیت ما وقتی معنادار است که به هدف نهایی ختم شود.
3 فرانکفورت عنوان میکند که ممکن است این سؤال برای هر فردی ایجاد شود که چطور گرایش عاشق به معشوق میتواند کاملا بیغرضانه باشد؟ در پاسخ چنین میگوید که عشق ورزیدن این امکان را برای عاشق فراهم میکند که سود حاصل از عشق را بدست آورد و از زندگی بیهودهای که هیچ عشقی در آن نیست دوری کند.
دلیلش این است که همانطور که ضرورتهای ارادی یا عقلی شک را برطرف میکند و به موجب آنها از تردیدهای ناشی از عدم اعتماد به نفس کاسته میشود، ضرورتهای عشق هم هرگونه تردید را در مورد آنچه مهم میشماریم پایان میدهد، چرا که تردید مانع موفقیت و پیشرفت ما میشود.
چنین چیزی چطور ممکن است؟ فرانکفورت در پاسخ به این پیچیدگی عنوان میکند که لزومی ندارد شخص آگاه باشد که به چیزهای دیگری هم عشق ورزیده است.
1 فیلیپ ال کوین عنوان میکند که جالبترین مسأله در مورد دیدگاه فرانکفورت این است که او مهم شمردن و عشق را بهعنوان درمانی برای حالتهای تضاد درونی میداند."