خلاصة:
ادبیات تطبیقی را با دو مکتب فرانسوی و مکتب آمریکایی مـی شناسـیم . از دیـدگاه مکتـب فرانـسوی، ادبیات تطبیقی شاخه ای از تاریخ ادبیات است که به بررسی روابط تاریخی در میان دو یا چنـد ادبیـات ملی می پردازد و در مکتب آمریکایی ، ادبیات تطبیقی پژوهشی بینارشته ای است که بـه مقایـسة ادبیـات ملت ها با یکدیگر و بررسی رابطة ادبیات با سایر رشته های علوم انسانی و هنرهای زیبا مـی پـردازد. در مکتب فرانسوی، ادبیات تطبیقی حوزههای متعددی را بررسی می کنـد؛ امـا ایـن تنـوع در حـوزههـای مطالعاتی مکتب آمریکایی زیاد است . مهم ترین محور این مطالعات در حوزة بینامتنیت است . مـی تـوان بینامتنیت را به عنوان یکی از ارکان مطالعات فرهنگی به شمار آورد. در این مجال، ابتدا گذری به ادبیـات تطبیقی خواهیم داشت و سپس ، تعاریفی دربارة بینامتنیت ارائه می دهیم و در انتها، نمایشنامة «کرگدن» اثر اوژن یونسکو و فیلمنامة «گاو» اثر غلامحسین ساعدی را از منظر رویکرد بینامتنیت ، با تأکیـد بـر نقـش ادبیات تطبیقی بررسی می کنیم . فرضیه ای که در مقالة حاضر آن را بررسی می کنیم این است که پژوهش بینامتنی ، پژوهشی در ادبیات تطبیقی به شمار می آید
ملخص الجهاز:
"به کمک ادبیات تطبیقی می توان انواع ادبی را که ویژة برخی از فرهنگ هـا اسـت ، J-J Ampère Paul Van Tieghem ولی در زبان و ادبیات فرهنگ های دیگر منعکس شده است ، بازیافت (زرین کوب، ١٣٦٩، ص.
٣. رویکرد بینامتنی : این نظریه را جدیدترین و بحث برانگیزترین انواع ادبیات تطبیقی دانسته انـد که بر این فرض استوار است که نشانه های تمام متون به صورت ردپا در یکدیگر حضور دارنـد؛ بنابراین ، تقدم و تأخر اهمیتش را ازدست می دهد و نمی توان نقطة شـروعی را بـرای آن فـرض کرد.
رنه ولک، بنیانگذار مکتب آمریکایی معتقـد اسـت کـه هـیچ مـرزی در ادبیـات تطبیقـی بـه رسمیت شناخته نمی شود و مطالعة ادبیات همچون یک کل است ؛ بنابراین ، مقایـسة ادبیـات بـا هنرهای مختلف و علوم و معارف انسانی ممکن می باشد.
نقطة مهم و اوج ادبیات تطبیقی را می توان توجه خاص به جهان وطنی ادبی دانست ؛ یعنی ، آنجا که مرزها ازبین می روند و صحبت از یک ادبیات واحد می شود و در اینجا است که برونل ادعا می کند نبایستی در ادبیات تطبیقی که خود را بشر دوست می نامد، ملیت گرایی حضور داشته باشد و در این مقاله نشان داده شـد کـه هنـر نویسندگی چه با نوشتن نمایشنامه و چه با نوشتن فیلمنامه ، مرزهای جغرافیایی را در نوردیـد و آنجا که فروغ انسانیت روبه خاموشی بود، چه در اروپا و چه در آسیا، انسان بدون هیچ مقاومتی به چیزی جز انسان تبدیل شد؛ خواه یک کرگدن فرانسوی و خواه یک گاو ایرانی ."