خلاصة:
در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، آرتورمیلر در زمرة نمایشنامه نویسانی بود که کنترل تئاتر آمریکا را دراختیار خود داشتند. در این دوره، میلر نمودهایی کنایی از ایدههای متناقض و نظامهایی ارزشی را به تصویر کشید که در قلب فرهنگ تجارت آمریکا قرار داشت . او در نمایشنامة «همة پسران من » بیگانگی و انزوای انسان را در جامعة آمریکای پس از جنگ جهانی دوم به نمایش می گذارد. همچنین ، این اثر به بیان مشکلات اخلاقی و اجتماعی مردم در جامعه ای می پردازد که فقط به مادیات توجه دارد و مباحث اخلاقی در آن ازبین رفته است . لوئی آلتوسر معتقد است انسانها تحت سلطة ایدئولوژی طبقة حاکم زندگی می کنند. براساس نظر او، در یک جامعه ، مردم برای تضمین سود دولت و طبقة حاکم (هژمونی ) زندگی و کار می کنند. او خاطرنشان می کند که مردم توسط دستگاههای ایدئولوژیک دولت (ISA) موردخطاب قرار می گیرند و به سوژه تبدیل می شوند. در این مقاله ، با درنظرگرفتن این دیدگاه و بررسی دقیق نمایشنامة «همة پسران من » نشان می دهیم که چگونه نظام سرمایه - داری آمریکا، پس از جنگ موجب بیگانگی انسانها از یکدیگر می شود. همچنین نشان داده - ایم که چگونه یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان معاصر، مفهوم بیگانگی را با آثارش درهم می آمیزد و اینکه این برداشت از نمایشنامة میلر می تواند دید خوانندگان را درمورد مفهوم یادشده گسترش دهد. درهمین راستا، این بررسی نشان می دهد چگونه در جامعة سرمایه داری آمریکا، هژمونی ، درک هر شخص را از طبقة اجتماعی اش مشخص می کند و چگونه ایدئولوژی سرمایه داری منجر به بیگانگی و انزوای انسانها از یکدیگر می شود.
ملخص الجهاز:
"مفهوم انزوا١ و بیگانگی در آثار میلر نشان می دهد که شخصیت های نمایشنامه های او توسط نظام سیاسی و ایدئولوژی ٢ سرمایه داری ٣ حاکم که تحت سلطة آن زندگی می کنند، غیر اجتماعی می شوند و از اجتماع طرد می گردند یا به نظر نمی آیند.
این بیگانگی که نمود خود را به طرق مختلف نشان می دهد، نه تنها به جدایی شخص از تولیداتش اشاره دارد؛ بلکه بیگانگی فرد از اجتماع، خانواده، کار و حتی از خویشتن خویش را نیز نشان می دهد؛ بیگانگی ای که دراثر استثمار اقتصادی افراد در جامعة مادیگرا و سرمایه دار زمان، نظام روابط تولید و نیز روابط سلطة طبقاتی را شکل می دهد.
همانطور که قبلا اشاره شد، براساس نظریة آلتوسر، انسان به عنوان فرد در یک دولت ، سوژه واقع می شود و ناخواسته از ایدئولوژیای پیروی می کند که توسط طبقة حاکم به او ارائه شده است ؛ بنابراین ، افراد برای خودشان زندگی نمی کنند؛ بلکه برای دیگران و برای تأمین نظر طبقة حاکم زندگی می کنند.
این مطلب درخور ذکر است که ایدئولوژی که اشخاص را موردخطاب قرار می دهد و توسط طبقة حاکم به آنها تحمیل می شود، می تواند موجب بیگانگی اشخاص از تمامی جنبه - های زندگی شان شود و درنهایت ، آنان را وادار به خودکشی کند.
در «همة پسران من »، میلر تلاش می کند که بیگانگی را به عنوان دوری از اجتماع نشان دهد؛ براین اساس، بلومبرگ (١٩٦٩) می نویسد: این پس گرفتن نتیجة کار یک شخص به دنیای کاملا شخصی او است ؛ جایی که انسان هیچ احساس مسؤولیتی نسبت به دیگری ندارد؛ به جز افراد خانواده یا جمع دوستانش ."