ملخص الجهاز:
"کاشف مارلیک، در علتیابی استفاده از گوشوارهها در نتیجهگیری«شاید این حیوانات برای تشریفات مذهبی و ریختن آب مقدس بکار میرفتهاند»دچار اشتباه شده است زیرا تزئین گاوهای جنگی و اصولا تمامی گاوها در ردهای پائینتر از هر نوع و جنس و به انواع مختلف امروزه نیز مرسوم و متداول است و اعتقاد واحد عوام در این راستا صرفا آویختن«دعا»در شاخ گاو جهت دوری جستن آن از چشم زخم است که محتملا در زمان باستان نیز گوشواره بجای«دعا»مرسوم بوده است، بنابراین گوشوارههای مارلیکی بنیان مذهبی داشتند، اما تشریفات مذهبی خاصی نداشتند.
جام نقره اب نقش سردار، در یکسو، اعتقادی را در فرهنگ پویای«نقاشی-شعر» به درازای سه-چهر هزار سال حاوی است:در این قسمت جام نقش یک بزکوهی بر بالای درخت حک شده است؛دربندی از ترانه«لیلی»در«بجار کارهی شعر 11 »آهوئی بر قله درخت خانه دارد:«منم آهو سیفیده ماخوش خط و خاربه کوهات خانه دارم تپهی دار»ترجمه:من نیز آهوی سفیدی هستم با خالها و خطهائی خوش در کوهها و کوهپایهها مأوا دارم و در چکاد درخت در سوی دیگر این جام، دو پلنگ در مهار یک سردار تصویر شده است؛در بیت دوم بند فوق از ترانه لیلی، «رستم»(پهلوان ملی در دوره تاریخی)جانشین«سردار»(پهلوان باستانی در مارلیک)شده است:«مره دونبال دره شیش جوفت شکاربانمره گیفتن نتانه رستومه پالوان» 12ترجمه:در پی من است شش جفت شکارچی در ضمنی که«رستم پهلوان»توانا در گرفتنم نیست منشاء پیدایش این افسانه چیست؟چرا«پهلوان مارلیک»و«سردار شاهنامه»(مهار- کنندگان پلنگ و دیو)قدرت شکار بزکوهی و آهو را ندارند؟آیا این تاثیر و تأثر فرهنگی به خودی خود(طی دو فاصله زمانی)رخداده است یا اینکه اعتقادی مشترک این دو فاصله عظیم را به هم پیوند داده است؟چه رمزی به شکل سمبلیک در این فرهنگ سه- چهار هزار ساله نهفته است؟..."