ملخص الجهاز:
"گذشته از سرودههائی که یکسره در برون زنانهاند و پروین در آنها آشکارا درباره زن سروده است، به سرودههایی دیگر در دیوان او باز میخوریم که سرشت و نهاد و زمینه درونی و روانشناختی سخن در آنها آشکارا نشان آن است که اینهمه را بانویی سخنور باید سروده باشد.
چون زمان نیست من نمونهای از آن سرودههایی را که پروین آشکارا در آنها از زن سخن گفته است در اینجا بهدست نخواهم؛تنها از این گونه دوم نمونهای را یاد میکنم: بادی وزید و لانه خردی خراب کرد بشکست بامکی و فروریخت بر سری لرزید پیکری و تبه گشت فرصتی افتاد مرغکی و ز خون سرخ شد پری از ظلم رهزنی، زرهی ماند رهروی از دستبرد حادثهای، بسته شد دری از هم گسست رشته عهد و مودتی نابود گشت نام و نشانی ز دفتری فریاد شوق دیگر از آن لانه برنخاست و آن خار و خس فکنده شد آخر در آذری ناچیز گشت آرزوی چند سالهای دور اوفتاد کودک خردی ز مادری اینهمه کار مایه روانی، اینهمه مهر و دلسوزگی مادرانه که در سراسر این سروده کوتاه موج میزند، به گمان من، نمیتواند تراویده طبع و ذهن سخنوری مرد باشد.
پاسخی که من به این پرسش میدهم اینست که شعر پروین، چون با سرشت هنری پیوند بیشتری دارد؛چون به آرمانهای سخنوری نزدیکتر است، حتی در آن زمان که پروین زمینههای اجتماعی و سیاسی را در اثر خود میکاود، شعری همهسویه است؛گریز از اشعار است که چنین ویژگیی به شعر او داده است."