ملخص الجهاز:
"نام این مکتب از شهر اسکندریه گرفته شده است که مرکز حکومت مصری بتلمیوسیان بود.
در جریان بیشاز هفت سده،از سدهی سوم پیش از میلاد تا سدهی پنجم میلادی، اسکندریه مرکز مصر و غنیترین شهر جهان بود که قومهای بسیاری،در آن زندگی میکردند.
او در سیراکوز زندگی میکرد،ولی با دانشمندان اسکندریه مکاتبه داشت و رابطهی خود را با آنها حفظ میکرد.
از سراسر جهان رسالهها و کتابها را به کتابخانهی اسکندریه میآوردند که در میان آنها، نوشتههای اندیشمندان شرقی هم،نه تنها به صورت اصلی،بلکه حتا ترجمهی آنها وجود داشت.
استعداد هیپاتی پنهان نماند و کرسی فلسفه را در اسکندریه،جایی که در آن فعالیتهای علمی خود را آغاز کرده بود،به او پیشنهاد کردند.
این قسمت باور کردنی نبود:یک زن در راس کرسی فلسفه!ولی استعداد هیپاتی چنان درخشان بود که مردان دانشمند تصمیم گرفتند، مقامی را که به صورت سنتی،ویژهی مردان بود،به او پیشنهاد کنند.
استرلابی که اختراع آن را هیپاتی نسبت میدهند،تا سدهی هجدهم انگلیس دربارهی او مینویسد: «هیپاتی»معصومترین،دانشمندترین و برازندهترین زنی بود که به دست جاهلان اسکندریه قطعهقطعه شد تا احساس غرور و درنگی اسقف شهر را راضی کرده باشند».
آنها اثرهای باارزش هنری را،تنها به این دلیل که به وسیلهی افراد بیایمان غیر مسیحی آفریده شده است،نابود میکردند،کتابخانهی اسکندریه را که خزانهی پرارزش دانشها بود و کتابهای آن طی سالها و از کشورهای گوناگون جهان جمعآوری شده بود،به آتش کشیدند.
هیپاتی از این بابت هم برای آنها خطرناک بود که،دور از چشم نومذهبان مسیحی،نفوذ بیاندازهای در حکمران اسکندریه داشت و درست در لحظهای که مبارزه بین قدرت زمینداران و«پدران کلیسا»به اوج خود رسیده بود،هیپاتی قربانی جهالت شد."