خلاصة:
تقدیرگرایی از موضوعات حوزۀ فلسفه است که به ادبیّات راه یافته. برمبنای نظریات فرضیهپردازان، ساختارگرایی تحلیل زبان در کاربرد واژههاست. در این روش، عناصر یک زبان، نشانهها هستند و نظام زبان نمیتواند منحصر به توصیف صورتهای زبانی مستقل از کارکردهای فرامعنایی باشد. با توجّه به بسامد بالای واژۀ بخت در آثار شعرا، این واژهها باید به عنوان واژههایی نشاندار در نظر گرفته شود که ریشه در ناخودآگاه گویندگان آنها دارد. در این مقاله ارتباط این گونه واژهها در مخزن الاسرار با تقدیرگرایی زروانی بررسی شده و شیوۀ تحلیل با توجّه به نظریۀ ساختارگرایی، بررسی واژهها در سطح فرامعناییست. ضمن بررسی این واژهها، پیرامون تأثیر تقدیرگرایی بر افکار شاعران و انتقالش به دورههای بعد بحث شده و در پایان با ارائۀ شواهد، نتیجه گرفته شده که اگرچه نظامی آرای کلامی اشعری را بیان میکند، ولی هنگام استفاده از واژههایی نظیر بخت؛ از الگوی تفکّر زروانی پیروی میکند.
ملخص الجهاز:
پيشينۀ تحقيق درباره عنوان خاص تقديرگرايي زرواني و مهري– نه به شکل مستقل –پژوهش هايي بين متون ديگر صورت گرفته از جمله مهرداد اوستا در کتاب «اديان آسيايي» (١٣٧٦) در بخش چهارم و پنجم درباره عقايد زرواني و جبرگرايي گنوسي سخن گفته و سيروس شميسا در «شاهِ نامه ها» در فصل نهم به دين و عقايد زرواني و تقديرگرايي در شاهنامه پرداخته و دين غير رسمي و عامۀ مردم در زمان ساسانيان را زرواني ميداند، فرانس کولون در «اديان شرقي در کافرکيشي رومي» در فصل هفتم از ستاره شناسي و جبر تغيير ناپذير حاکم بر عالم در ميان کلدانيان گفته است و عقيده دارد چنين عقايدي بعدها در ميان ساير اقوام متمدّن تسري يافته .
(احمدي،١٣٨٠ : ١٥) مباحث مربوط به عقايد معتزله و اشاعره در ايران براي زمان هاي مديدي گفتمان عصر (discourse) بوده است و چنانکه پيشتر ذکر شد، اين نحله هاي فکري توسط شاعران و نويسندگاني که به علوم عقلي زمان خود اشراف داشتند، آگاهانه در متون انعکاس مييافت ، از اين رو در اين پژوهش براي ورود به اين مبحث ابتدا تعاريفي در باره اصطلاح تقديرگرايي ارائه شده ، سير تاريخي جلوه هاي تقديرگرايي در ادبّيات فارسي از زمان ديرين تا امروز بيان شده ، سپس به کاربردهاي ثانوي واژه هاي نشان داري چون بخت ، طالع ، سپهر، فلک و از اين دست در منظومۀ مخزن الاسرار پرداخته شده است .